زمین خواری در مازندران:
با مروری برتاریخ ایران در میابیم که همیشه در دودمانها و سیستمهای حکومتی رسم بر این بوده که بهترین زمینها و املاک کشور به شاهان ، درباریان ،ویا حاکمان منطقه ای تعلق داشته است که معمولا این زمینها با تهدید و به اجبار از دست صاحبان آن خارج می شده است.علاوه براین شاهان و حاکمان بعضی از زمینها را به صورت اقطاع به دیوانیان و سران لشکری اهدا می کردند.بنابراین کشاورزان مجبور به کار و یا بیگاری بر سر این زمینها بودند. این نوع زمین خواری تا اواخر حکومت پهلوی اول ادامه داشت ،چه اینکه می دانیم در دوران وی اداره ای به نام املاک خاصه وجود داشت که کارش رسیدگی به املاک دربار و شخص شاه بود که معمولا به اجبار از دست صاحبان آن خارج گشته بود.از سال 1341 و در پی اجرای انقلاب سفید شاه در دوره ی محمدرضا پهلوی نوع زمین خواری تغییر کرد و این بار درباریان و به خصوص برادران محمد رضا اقدام به تصرف زمینهایی کردند که بیت المال و متعلق به عموم محسوب می شد . مثلا شاپور غلامرضا پهلوی اقدام به از بین بردن درختچه های جنگلی و خشکاندن باتلاقهای منطقه ی دشت ناز ساری نموده و اینگونه صدها هکتار از زمینهای منطقه را تصاحب کرد.
پس ازانقلاب اسلامی، به علت آشفته بودن اوضاع کشور و بعد از آن آغاز جنگ تحمیلی، روند زمین خواری به مدت چند سال متوقف شد ،اما از سال 1370 به بعد زمین خواری دوباره آغاز گردید که متاسفانه این باربه صورت بسیار گسترده تر زمینهای مرغوب کشور مورد هجوم زمین خوران واقع شد و به علت وجود زمینهای مرغوب وعالی ، نزدیکی به جنگل و دریا ، فقرمالی اهالی و بسیاری دلایل دیگر نوک پیکان زمین خواران به سوی مازندران چرخید ...ادامه دارد....
طرح مضحک خروج دام از جنگل:
طرح خروج دام از جنگل ، طرح جالب و خنده دار دیگری است که توسط سازمان مراتع و جنگلهای کشور و اداره ی منابع طبیعی ،انجام شده است. به موجب این طرح قرار شد تمامی دامدارانی که داخل جنگلهای استان مازندران دارای دام هستند ،با تحویل مراتع جنگلی و دامهای خود به سازمان فوق ازجنگل خارج شده و با اسکان در منطقه ای غیر جنگلی و دریافت دامهای (گاو) نژاد اصلاح شده، در دامداریهای به اصطلاح صنعتی به فعالیت بپردازند. به زعم ادارات فوق، دامهای درون جنگل با خوردن نهال درختان جنگلی موجب از بین رفتن جنگلها می شوند!!!برای همین با خروج دام از جنگل از این تخریب !!! جلوگیری می شود. پس از ارائه ی این طرح سازمان مراتع و اداره ی منابع طبیعی با تطمیع دامداران داخل جنگل ،مراتع جنگلی را که نسل به نسل در آن دامپروی می کرده اند را از دست آنان خارج نمود و با تحویل مراتع جدید و واحد های دامداری آنها را در مکانی دیگر اسکان داد. دامداران داخل جنگلهای مازندران که اکثرا گاو دار بوده اند با تحویل مراتع جدید ،واحد های گاوداری و گاوهای نژاد اصلاح شده ،از جنگلها خارج شدند.حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا به راستی حضور دام (گاو) در جنگل موجب تخریب جنگل می شود ؟ ااگر این طور است چرا در طی هزاران سال که جنگل نشینان گاودار بوده اند این اتفاق نیفتاده است؟ اگر حضور دام که علفخوارند برای جنگل مضر تشخیص داده شده است ، حضور جانوران گیاه خوار وحشی مانند گرازکه در جنگلهای شمال تعدادشان از دامهای درون جنگل نیز بیشتر است مضر نیست؟مهمتر از همه اینکه در پی خروج دام از جنگل و تحویل مراتع جدید به دامداران ، این مراتع و زمینها چگونه تهیه و تحویل دامداران شده است؟
موضوع این است که این طرح اساسا اشتباه است و با خروج دامداران از جنگل فقط دست چوبخوران به آن باز شد .جالب اینکه در طی هزاران سال که دامداران جنگل نشین در جنگل زندگی می کردند و در واقع نگهبان آن بوده اند حضوردام در جنگل مضر تشخیص داده نشد اما به محض اینکه سود سرشار چوب خواری توسط شرکتها و قاچاقچیان چوب کشف شد ، حضور دامداران به خاطر مزاحمتشان در تخریب جنگل، توسط شرکتها، نهادها و... مضر تشخیص داده شد و وظیفه ی رفع مزاحمت را نیز با اجرای طرح کودکانه ی خروج دام از جنگل توسط سازمانها انجام شد . شاید برای خوانندگان گرامی جالب باشد که بدانند که زمینهایی که به دامداران پس از خروج از جنگل اهدا شد ،زمینهای جنگلی روستاهای حاشیه جنگل است که پس از پاکتراشی تحویل آنها گردیده است و بدین گونه هزاران متر مربع دیگر از جنگلهای ناب مازندران توسط سازمانی که می بایست حافظ آن باشد از بین رفت.
برای مازندرانیها این سوال مطرح است که اگر این جنگلها در استان تهران ، اصفهان و یا آذربایجان شرقی وجود داشت باز هم اینگونه تخریب می شد؟
پس از انقلاب زمانی که نهادهای حافظ منابع طبیعی هنوز به طور کامل شکل نگرفته بودند گروهی از ساکنان حاشیه ی جنگل برای تصاحب زمین اقدام به تخریب جنگلها نمودند که این اتفاق بلافاصله از جانب دولت مهار شد.خاطر نشان می کنم تراشیدن جنگل از سوی مردم فقط در مورد جنگلهای دارای درختچه که در تعریف سازمان مراتع وجنگلها از آن بعنوان "جنگل مخروبه" !!! یاد می شود، اتفاق افتاد و هیچگاه جنگلهای دارای درختان تناور یا به اصطلاح "صنعتی" از سوی آنها مورد تجاوز قرار نگرفت. بعد از اینکه دست مردم ازجنگلها کوتاه شد ارگانهای دولتی ، قاچاقچیان چوب و کارخانه های مصرف کننده ی چوب که خود را صاحبان اصلی جنگلهای شمال می دانند ،شروع به تجاوز و تخریب جنگلهای مازندران نمودند و اینگونه فاجعه ی زیست محیطی تخریب جنگلهای شمال را رغم زدند.
سازمان مراتع وجنگلها و آبخیزداری کشور و اداره ی منابع طبیعی استان مازندران:
سازمان و اداره ی فوق که می بایست حافظ منابع طبیعی و جنگلها باشند نیز با ارائه ی طرحهای اشتباه و باز گذاشتن دست ارگانهای دولتی وجنگل خواران به نوعی دیگر موجبات نابودی جنگلها را فراهم آورده اند. آنان با ارائه ی مجوز بهره برداری!!! به کارخانجات وابسته به چوب به صورت پیمان کاری سود سرشار جنگل خواری را به جیب پیمانکاران سرازیر کردند که در نهایت این سرمایه از استان خارج می شود . جالب اینکه در حالی که اهالی مازندران حق گرفتن حتی یک شاخه چوب از جنگل را ندارند و در صورت چنین کاری با مجازاتهای سنگینی روبه رو می شوند ،چرخ صنعت چوب استانهای تهران و قم با چوب جنگلهای مازندران می چرخد.علاوه بر این سود سرشار بهره برداری از جنگلها که در داخل استان توسط دو کارخانه ی نکا چوب و صنایع چوب و کاغذ مازندران بدست می آید نیز از استان خارج می شود.دو کارخانه ی فوق نیز پس پاکتراش کردن جنگلها با کاشت نهال درختان سوزنی برگ و زود رشد در اقلیم درختان پهن برگ از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند که در نهایت نهالهای کاشته شده توسط شرکتهای فوق توسط بوته های تمشک که در اقلیم شمال بسیار زود رشد هستند از بین می رود. حال توجه کنید در کشور خشک و کم آبی مانند ایران که جنگل برای کشور از طلا هم ارزشمند تر است بهره برداری!!!از جنگلها و آنهم به این صورت چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟همه ی اتفاقات فوق در حالی می افتد که هر روز در رسانه ها در مورد طرح صیانت از جنگلها! از سوی سازمان ها و ادارات ذیربط صحبت می شود و اینکه ار فلان نقطه فلان مقدار جنگل مخروبه جنگلکاری شد!!! و هر روز در مورد دروغهایشان به به و چه چه می زنند…ادامه دارد…
جنگلهای مازندران:
اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
در جمهوری اسلامی ،حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند وظیفه ی عمومی تلقی می گردد.از این رو فعالیتهای اقتصادی که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است.
ظاهرا اصل پنجاهم قانون اساسی در مورد استان مازندران صدق نمی کند و هر فرد حقیقی یا حقوقی و یا هر ارگان دولتی اراده کند می تواند به محیط زیست این استان که جنگل سرآمد آن است تجاوز کرده و آنرا از بین ببرد و یا تصاحب کند.جنگلهای شمال ایران جزء میراث طبیعی بشر و از جنگلهای کم نظیر به لحاظ وجود گونه های گیاهی است و جزء جنگلهای مدیترانه ای معروف به هیرکانی و با درختان پهن برگ خزان کننده است. این جنگلها که به نوعی تولید کننده ی آب منطقه ی شمال ایران نیز هستند در طی هزاران سال تامین کننده ی مایحتاج جنگل نشینان وروستاهای حاشیه جنگل بوده اند.بطوری که همزیستی مسالمت آمیزی بین آنان و جنگل پدید آمده بود و اهالی استانهای شمالی هیچگاه در پی تخریب جنگل به معنای امروزی آن برنیامدند اما متاسفانه از سالهای پس از انقلاب چنان بلایی بر سر این جنگلها آمده است که دیگر از زیر بار این تخریبهای زیست محیطی کمر راست نخواهد کرد.برای این که خوانندگان گرامی بیشتر متوجه این فاجعه شوند آماری ارائه می کنم : مساحت جنگلهای صنعتی ایران یعنی جنگلهای سه استان شمالی در سال1354 خورشیدی برابر 5/6 میلیون هکتار بوده است که این مقدار در سال 1375 به یک و نیم میلیون هکتار کاهش یافته است که سهم استان مازندران فقط 900 هزار هکتار است.توجه کنید در طی 34 سال اخیر چه بلایی بر سر جنگلهای شمال آمده است که اینگونه موجب نابودی آن گردیده است.شاید فکر کنید که افزایش جمعیت و نیاز به زمین موجب چنین تخریبهایی شده است . درست است اما این اتفاق سهم اصلی در این نابودی ها را نداشته است درحالی قوانین نادرست ،اجرای طرحهای بدون کارشناسی ، ارگانهای دولتی ، کارا نبودن سازمانهای ذیربط و مسئولین، آزاد گذاشتن کارخانه های وابسته به چوب در تخریب جنگلها و بسیاری از موارد دیگر در این فاجعه ی زیست محیطی دخیل بوده اند……ادامه دارد…
بررسی گوشه ای از مشکلات استان مازندران:
کشاورزی و باغداری:
استان مازندران با دارا بودن آب و هوایی معتدل و پر باران و خاک مرغوب بی شک یکی از مناسب ترین اماکن برای کشاورزی و باغداری است .در دولت سازندگی!!! آقای هاشمی رفسنجانی قول داده بود که مازندران در چندسال آینده تبدیل به قطب کشاورزی مکانیزه ی کشور شود . ایشان در سفری که در سال 1371 به مازندران داشتند اذعان کرده بودند که این استان ،استان سرسبز و زیبایی است و واز همه لحاظ خود کفاست (یعنی احتیاج به هیچ چیزی ندارد) برای همین دولت سازندگی در راستای گسترش کشاورزی در استان مازندران از ورود صنایع به این استان به بهانه ی آلودگی محیط زیست ،جلوگیری کرد .البته خاطرنشان می کنم هیچ وقت کشاورزی مازندران مکانیزه نشد و این امر همچنان به صورت سنتی انجام می شود به طور مثال استان مازندران که رتبه ی دوم در استفاده از تراکتور در کشور را داراست هنوز کارخانه ی تراکتور سازی ندارد اما در عوض این کارخانه در استان کرمان!!! احداث شده است.اما با اینحال کشاورزان مازندران تولیدکننده ی بیشترین میزان برنج در کشور هستند.برنج که این روزها بحث نامرغوب بودن نوع وارداتی آن بحث داغ رسانه ها شده است .البته این نگرانی ها به خاطر این نیست که مرغوب ترین برنج جهان یعنی برنج گیلان و مازندران از کشاورزان خریداری نمی شود و در انبارها در حال از بین رفتن است ،این نگرانی به این خاطر نیست که دلالان برنج ،برنج معطر شمال را از کشاورز ارزان می خرند و گران می فروشند ،این نگرانی به این خاطر است که مبادا عزیزان پایتخت نشین به علت آلوده بودن برنج های وارداتی بیمار شوند وگرنه شهرستانیها، خیلی اهمیت ندارد که چه اتفاقی برایشان می افتد.بگذریم از اینکه وزارت بهداشت وسازمان استاندارد در حال ماست مالی کردن موضوع آلودگی برنجهای وارداتی هستند( تا مبادا تجار وارد کننده ی این محصول متضرر شوند).همان برنجی که صادر کننده ی آن نیز به آلوده بودن آن اذعان دارد.در بحث کشاورزی این نمونه فقط گوشه ای از مشکلات کشاورزان مازنی بود.
باغداری نیز در مشکلات کمی از کشاورزی ندارد. استان مازندران بزرگترین تولیدکننده ی مرکبات و کیوی درکشور است. هموطنان و خوانندگان گرامی می بایست بدانند که پرتقالی که در شب عید به قیمت کیلویی 3-4 هزارتومان نیز در شهرهای بزرگ می رسد از باغدار مازنی کیلویی 350 تومان خریده می شود.و نارنگی ای که کیلویی 1000 تومان نیز فروخته می شود از باغدار کیلویی 50 تومان خریداری می شود. بیشتر وقتها نیز درست در موقع برداشت مرکبات شمال دولت از خارج مرکبات وارد می کند در حالی که مرکبات باغداران مازنی بعلت اشباع بازار پس از واردات این محصولات و به علت عدم خریداری و عدم وجود انبارهای مکانیزه و کارخانجات کنستانتره ی میوه ازبین میرود.البته مسئولین محترم حق دارند که به فکر نباشند چون برنج و مرکبات شمال که مثل پسته و خرمای کرمان اهمیت ندارد ،مردم ومسئولین مازندران هم بسیار بزرگوار هستند حتما آنها را خواهند بخشید. ادامه دارد....