سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه کاردان باشد، فرمانروایش او را دوست خواهد داشت . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مازندران ، ایران ، خلیج فارس ، نفت ، هاشمی رفسنجانی ، هخامنشیان ، مسئولین ، کسروی ، داریوش ، امارات متحده عربی ، ساری ، ساسانیان ، صفوی ، اعراب ، فساد ، قاجار ، تاریخ ، تاریخ اسلام ، تاریخ ایران ، تاریخ مشروطه ، تنگه هرمز ، جزایرخلیج فارس ، جمهوری اسلامی ، جنگل خوران ، جنگلهای شمال ، حکومت مذهبی ، حکومت ملی ، خانمها ، تخریب محیط زیست ، تروریست ، تن فروشی ، تنب بزرگ ، تنب کوچک ، ایران باستان ، ایرانی ، باغداری ، ببرمازندران ، برنجهای آلوده ، بزگراه تهران-شمال ، بهشهر ، بی بی سی ، بیانی ، پول سیاه ، .معانی فارسی لغات عربی دبیرستان . ، آثار فرهنگی ، آذربایجان ، آهن ، ابو موسی ، احمدی نژاد ، ارگانهای دولتی ، اروندرود ، استرابن ، استعمار ، اسلام ، اسلام و ایران ، اشکانیان ، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، کارشناسی ارشد تاریخ ، کتیبه ی بیستون ، کرمان ، کروبی ، فوتبال ، اقتصاد ، صنعت چوب ، صیانت از جنگلها ، طبری ، عرب ، عربی ، علوم سیاسی ، فارسی ، فتنه ، فحشا ، فرح دیبا ، سنتو ، سیاست و اقتصاد ، سیاسی ، سیستمهای حکومتی ، شورش ، انتخابات ، انقلاب اسلامی ایران ، انقلاب سفید ، انگلیس ، اوباش و اراذل ، دانشگاه ، دختران ، دختران ایرانی ، دروغ ، دریای عمان ، دریای فارس ، دشمن ، رضایی ، زبان ، زبان فارسی ، زرین کوب ، زمین خواری ، سادات ، کشاورزی ، کشتی ، کشورهای عربی ، کمبریج ، کنکور ، کودتای 28مرداد ، گویش مازندرانی ، مادها ، مسلمان ، مصر ، مغول ، منابع ، منابع کارشناسی ارشد ، نظامی ، مازندرانی ، مازیار ، مالیات ، مرکبات ، هوتو ، یونان ، هخامنشی ، هاشمی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :49
کل بازدید :283598
تعداد کل یاداشته ها : 69
103/9/3
1:44 ع

 

فرح آباد ساری:

 

معمولاً اگر قرار باشد در مورد عصر صفـوی و معمـاری این عصر بحث شود اولـین موردی که به آن اشـاره می­شود اصفهان و معماری دوران صفوی این شهر است و به جز اصفهان از شهرهای دیگری مانند: قزوین کاشان نیز سخن به میان می­آید. اما یکی از مهم­ترین و بزرگترین شهرهای ایران در دوران صفوی که از لحاظ رونق، وسعت، اهمیت و معمـاری، اصفهانی دیگر و چه بسا رُم و قسطنطنیه­ای(استانبول فعلی) دیگر محسوب می­شد شهر فرح­آباد در مازندران بود.

 

شهر(روستای فعلی) فرح­آباد در 28 کیلومتری شمال شهر ساری و در 2 کیلومتری جنوب دریای مازندران واقع شده است.

رودخانه­ی تَجِـن که از کوه­های جنوب ساری و از مناطق دودانگه و چهاردانگه سرچشمه گرفته، پس از عبور از جنگل­های انبوه و گذشتن از شهر ساری در نهایت از کنار فرح­آباد عبور کرده و به دریا می­ریزد.

اهمیت روستای فرح­آباد از دید تاریخی و فرهنگی به علت وجود آثار با ارزش عصر صفوی در این روستاست که آن را در شمال ایران از این لحاظ بی­همتا نموده و یکی از مهم­ترین اماکن کشور به جهت وجود آثار معماری و شهر سازی عصر صفوی است.

 

پیشینه تاریخی:

پیش از حکومت شاه عباس اول صفوی در این نقطه یعنی در مکان روستای فرح­آباد فعلی روستای بی­نام و نشانی به نام "طاهان" وجود داشت. شاه عباس اول صفوی در سال 1021 هجری قمری دستور داد تا در مکان روستای طاهان شهری بزرگ بنا کرد.

سپس به دستور شاه در همان سال شهرسازی در این مکان آغاز شد. بنابراین و با توجه به اینکه احتمالاً معمار و طراح شهر اصفهان و فرح آباد یک نفر بوده، اصفهانی دیگر در شمال ایران بنا گردید. یعنی تمامی عناصر شهرسازیِ عصر صفوی در اصفهان در فرح­آباد نیز لحاظ گردید، یعنی ساخت شهر درکنار رودخانه، کاخ، مسجد، مدرسه، حمام، پل، بازار و ...... تماماً در فرح­آباد بنا گشت، با این تفاوت که در این مکان از نظر معماری و شهر سازی نه سبک اصفهان به طور کامل بلکه، تلفیقی از سبک معماری و شهر سازی اصفهان و معماری بومی شمال ایران اجرا شد.

البته در وسعت شهر تغییر انجام نشد و فرح­آباد نیز با وسعت بسیار زیاد ساخته شد. ظاهراً طراح و معماران به لحاظ اقلیمی مجبور به استفاده و یا تلفیق سبک اصفهان و معماری شمال شدند و تمامی عوامل از جمله شرایط آب و هوائی را نیز مدّ نظر قرار دادند.

در نهایت ساخت این شهر در سال 1025 هجری قمری به پایان رسید و چون به لحاظ زیبائی و عظمت در شاه شادی و فرح ایجاد کرد شاه عباس آن را فرح آباد نامید.

 

دلایل انتخاب این منطقه برای شهر سازی:

دلایل زیادی برای ساخت شهری بزرگ در دوره­ی صفویه در این مکان وجود داشته است بگونـه­ای که شاه عباس صفوی را ملزم به ساخت و هزینه­های گزاف جهت شهرسازی و ایجاد شهری موازی با اصفهان در فرح آباد نمود که به قرار ذیل است.

1- وجود عناصر شهرسازی در دوره­ی صفویه که یکی از آنها وجود رودخانه است که زاینده­رود در اصفهان و تـِجِن در ساری (فرح­آباد)

2-ایجاد شهری جهت برقراری امنیت دریا و سواحل شرقی دریای مازندران که در آن دوران جزء خاک ایران محسوب می­شد. وجود ترکمن­ها و حضور مهم­ترین دشمنان شرقی (شمال شرقی) ایران در آن دوران یعنی ازبکان که هر از چندگاهی به مرزهای ایران حمله می­کردند و همچنین کنترل دریای مازندران موجب شد تا صفویان به فکر ایجاد شهری بزرگ در این ناحیه باشند.

  3-یکی دیگر از عوامل ایجاد شهر در فرح آباد تجارت دریایی بوده است. چون رودخانه­ی تجن در آن منطقه قابل کشتی­رانی بود و همچنین جهت تجارت با کشورهای شمال دریای مازندران وجود چنین بندرگاهی اجتناب ناپذیر می­نمود.

  4- در کنار دلایل فوق می­توان به این موضوع نیز اشاره کرد که چون مادر شاه عباس اول مازندرانی بوده و از فرزندان یکی از حکمرانان منطقه­ای محسوب می­شده است، شاه عباس از یک طرف برای علاقـه به مادر و از طرفی چون خوانین این منطقه یعنـی مازندران بعضاً گردن­کشی می­کردند و این ناحیه آخرین بخش ایران بود که پس 1000 سال حکومت مستقل و نیمه مستقل توسط حکمرانان محلی، تحت نظارت حکومت دولت مرکزی قرار گرفت و جهت مهار و کنترل ایشان این شهر را در این منطقه بنا کرد.

 

به هر حال شهر فرح­آباد در عصر صفوی یکی از پر جمیعت­ترین وسیع­ترین و آباد­ترین شهرهای ایران و چه بسا جهان بوده است، چراکه در خاطرات برخی از جهانگردان خارجی که درآن دوران از فرح­آباد دیدن کرده­اند نکات قابل توجهی آورده شده است. بطور مثال پیترو دولاواله جهانگرد ایتالیائی که در آن دوران از این شهر دیدن کرده است در خاطراتش چنین آورده است:

«محیط حصار فرح­آباد طولانی است و با حصارهای روم و قسطنطنیه برابری می­کند و درازای آن بیش از 6 کیلومتراست.»

همچنین ژان باتیست تاورنیه دیگر جهان­گرد ایتالیائی پس از دیدار از فرح­آباد آن را شهری با عظمت توصیف کرد و ازذعان می­کند که وی را به یاد رم انداخته است.

اکثـر کسانی که از فرح آباد دیدن نموده­اند نیز در مورد عظمت و شکوه آن در آن دوران مطالبی را ذکر نموده­اند.

 

پایان غم انگیز فرح­آباد:

 در زمانی که شهر در اوج شکوفائی بود  در زمان شاه عباس دوم صفوی قزاقان ناحیه­ی رِن به فرماندهی اِستپان رازین در سال 1079 هجری قمری برابر با 1668 میلادی در فرح­آباد لنگر انداختند. آنان که با نقشه­ی حمله به شهر و تخریب آن به فرح­آباد آمده بودند در ابتدا در لباس تاجران وارد شهـر شده و پس از آنکه مردم آنان را به عنـوان تاجـر شناختند، پس بازگشت به کشتی­هایشان مجدداً به شهر حمله نموده و فرح آباد را به آتش و خون کشیدند، بطوری که دیگر فـرح­آباد از زیر آن تهاجم وحشیانه کمر راست نکرد و هرگز مجدداً به شکوفائی خود نرسید. شواهد باستان­شناسی نیز تخریب قزاقها را تأیید می­نماید چرا که در اکثر جاهای این محوطه­ها (فرح­آباد) آثار آتش­سوزی، خاکستر و حتی استخوان­های سوخته نیز وجود دارد. پس از تخریب شهر، قزاق­ها سوار کشتی شده و از منطقه خارج شدند و شهر به حالت متروک باقی ماند که این موضوع را نیز شواهد باستان شناسی تأیید می­نماید چرا که در سطح و کف بناهای باقی مانده یک لایه خاک و رسوبات رودخانه ای موجود است و پس از آن سقف روی آن ریزش کرده است که در حفاری­های باستان­شناسی انجام شده این موضوع مشخص گردیده است.

 

مزیت­های تاریخی و باستان شناسی فرح­آباد:

بر خلاف دیگر شهرهای مهم عصر صفوی مانند اصفهان، قزوین، اردبیل و .... که نوع شهرسازی و معماری دارای سبک اصفهان است، معماری و شهر سازی فرح­آباد تلفیقی از دو نوع سبک معماری است که برای پژوهش­گرانی که در مورد معماری و شهر سازی عصر صفوی تحقیق می­کنند بسیار با اهمیت است.

بر خلاف شهرهای یاد شده­ی فوق که بخش اعظم معماری تاریخی و بخصوص صفوی به علت گسترش شهرها در دوران پس از صفویان تاکنون از بین رفته است، در فرح آباد میزان تخریب آثار به علت بکر بودن منطقه و عدم گسترش ساخت و سازهای نوین بسیار کمتر است و بیشتر آثار همچنان در زیر خاک نهفته است که امکان حفاری­های باستان­شناسی همچنان وجود دارد و می­توان در طی کاوش­ها این آثار و بخصوص آثار معماری و شهرسازی را از زیر خاک بیرون آورد. بنابراین قابلیت فرح­آباد، از لحاظ باستان­شناسی و تحقیقاتی بسیار بیشتر از دیگر شهرها و حتی اصفهان است دلیل این موضوع نیز به علت وجود رسوبات رودخانه­ای بوده است که بخش اعظمی از آثار را در خود جای داده است.

 

 

برخی از آثار مجموعه ی فرح آباد:

پل:

 با توجه به اینکه رودخانه­ی تجن از وسط شهر باستانی فرح­آباد می­گذرد ساخت پل در این شهر اجتناب ناپذیر می­نمود آن­گونه که در اصفهان ساخته شد. به درستی مشخص نیست که چند دهنه پل در شهر فرح­آباد ساخته شده اما آنچه که هم­اکنون موجود است یک دهنه پل آجری است که بخشی از آن باقی مانده است. این پل احتمالا دارای 12 چشمه بوده است.

در معماری عصر صفوی به این علت که به دستور شاهان در گستره­ی وسیعی ساخت و ساز انجام می­شد بعضاً دارای ضعف­های کالبدی نیز بود که نمونه­ی این ضعف را در پل فرح­آباد شاهد هستیم. بر خلاف پل­های دیگر که در قسمت پائین ستون­ها موج­شکن ایجاد می­شد یعنی خلاف جهت حرکت آب و پس از آن محلی به نام بدرقه احداث می­گردید تا آب پس از ورود به دهانه­ی پل به­راحتی هدایت شده و از آن خارج گردد، در پل فرح­آباد بدرقه در ورودی دهانه­ی­ پل احداث گردید و این پل فاقد بدرقه است بنابراین در زیر ستون­ها ایجاد مَکِش شده و موجب خالی شدن زیر ستون­ها و در نهایت تخریب آن گردید.

همانطور که پیش از این نیز گفته شد در مجموعه­ی فرح­آباد تنها یک پل باقی مانده است اما قطعاً پل­های دیگری نیز وجود داشته است که متعاقباً باستان­شناسان توانستند بر اساس نقل­های اهالی روستای فرح­آباد محل یکی از این پل­ها را کشف کنند.

 

مسجد:

 مسجد فرح­آباد که سالم­تر از بقیه­ی آثار این مجموعه بوده ومرمت نیز شده است از نوع چهـار ایوانی با شاخصه­های معماری صفوی است .

این مسجد بزرگ علاوه بر کاربری مذهبی به عنوان مدرسه دینی نیز مد نظر بوده است و دارای حجره­هایی جهت حضور طلاب نیز می­باشد، این مسجد خود بیانگر عظمت و جمیعت زیاد فرح­آباد در عصر صفوی است بطوری که در آن دوران در هیچکدام از استان­های شمالی کشور مسجدی با این عظمت بنا نگشته بود.

ظاهراً صفویان این مسجد و مدرسه­ی دینی را در مهد پیروان تشیع در ایران جهت تربیت دانشمندان شیعه و روانه کردن آنان به سراسر ایران احداث نمودند.

در حال حاضر خانه­های مسکونی اطراف مسجد در حال خریداری شدن است تا سازمان میراث فرهنگی استان مازندران بتواند پژوهش­ها و مرمت­های مورد نظر را در اطراف مسجد انجام دهد.

 

کاخ جهان نما:

یکی از مهم­ترین بناهای عصر صفوی در این ناحیه یعنی در فرح­آباد کاخ جهان نما بوده است که به دستور شاه عباس بنا شده و بنا به روایتی وی در تاریخ 24 جمادی الاول سال 1038 هجری قمری در این کاخ از دنیا رفته است.

در کمتر شهر ایران از دوران صفویه کاخی به عظمت کاخ جهان­نما وجود دارد. کاخ جهان­نما نیز به دستور شاه عباس صفوی احداث گردید این کاخ حدود 25000 متر مربع وسعت دارد و در دوران صفوی چشـم هـر بیننـده­ای را خـیره می کرده است این کـاخ در ساحل رودخانه تجن ساخته شده است که در حال حاضر بخش­هایی از دیوار و برج آنباقی مانده است در سال 1388 بخشهائی از این کاخ شامل بخش­هایی از راهرو­ها، خیابان­ها حمام و .... در طی کاوش های باستان­شناسی بیرون آورده شده است که هم­اکنون دومین فصـل باستان­شناسی با گستره بسیار وسیعی در حال انجام است با توجه به حفاری و کاوش­های بی­وقفه و حضور گروه قوی باستان شناسی امید آن می­رود بخش اعظم و یا حتی همه­ی این کاخ از زیر خاک بیرون آورده شود.

در طی این حفاری ها بخش­هایی از معماری و دیوارهای بنای کاخ با کاشی­کاری گچ­بری و نقاشی منحصر بفرد از زیر رسوبات رودخانه­ای و لایه­های خاک بیرون آورده شده است. همچنین وجود برخی ظروف چینی با کتیبه­هایی به خط چینی جالب توجه است که بیانگر شکوفائی و رونق تجارت در فرح آباد است.

 

عوامل تخریب:

عوامل متعددی در تخریب مجموعه­ی فرح­آباد دخیل بوده است در ابتدا عامل انسانی در عصر صفوی موجب تخریب شد که توسط قزاقان انجام شد.

پس از آن بیشتر عوامل طبیعی نظیر رطوبت بالای هوا، رویش گیاهان، طغیان رودخانه­ی تجن و احتمالاً زلزله موجب تخریب و مدفون شدن ابنیه­ی مجموعه­ی فرح­آباد گردید.

در دوران اخیر نیز مجدداً عامل انسانی البته به نوعی دیگر موجب تخریب بناها و آثار فرح­آباد گردید متأسفانه قاچاقچیان اشیاء عتیقه از یک سو به حفاری­های غیر مجاز در محوطه­های تاریخی- فرهنگی پرداخته و موجب نابودی و تخریب آثارشدند و از سوی دیگر اهالی بومی منطقه و روستای فرح­آباد با خارج کردن مصالح ابنیه­ی صفوی از محوطه­ها و اقدام به ساخت بـنا یا دیوار به نوعی دیگر مجموعـه فرح­آباد را مورد هجوم قرار دادند، به­طوری­که هم­اکنون نیز می­توان آجرهای صفوی را در برخی از دیوارهای نوساز اهالی روستای فرح­آباد مشاهده نمود که این روند خوشبختانه در سال­های اخیر به­طور چشم­گیری کاهش یافته است.

 

خاطرنشان می­گردد، با توجه به اینکه سازمان میراث فرهنگی و... کشور و همچنین مازندران به سبب اهمیت این مجموعه­ی تاریخی نگاهی ویژه به آن دارند، اقدام به ایجاد پایگاه پژوهشی در فرح­آباد نموده­اند که در حال حاضر تیمی از باستان­شناسان استان مازندران به سرپرستی یکی از باستان­شناسان با تجربه­ی کشور (جناب آقای دکتر شریفی) درحال انجام حفاری­های علمی پژوهشی باستان­شناسی در محوطه­ی کاخ جهان­نما می­باشد.

 

 

 

 


91/5/17::: 11:21 ص
نظر()
  
  

سورت چشمه­ی جدانشدنی ساری

در طی چند سال اخیر بحث هایی مطرح می شود مبنی بر اینکه استان های همجوار مازندران بر بعضی از مناطق این استان ادعای ارضی داشته و کوشش هایی را نیز برای تسخیر مناطق مد نظر خود نیز انجام داده اند. به عنوان مثال مسئولین تهرانی در پی به ثبت رساندن کوه همیشه مازندرانی دماوند به نام استان تهران بودند و یا مسئولین استان مازندران شرقی(گلستان) همواره بحث ضمیمه کردن شبه جزیره ی مازندرانی میانکاله به این استان تازه تأسیس را مطرح می نمایند.

اخیراً نیز در خبرها آمده بود که یکی از مدیران استان مازندران به دیگر مسئولین هشدار داده بود که به فکر چشمه­ی سورت ساری باشید چرا که اگر در مورد آن اهمال شود سمنانی ها کارهایی را جهت به ثبت رساندن این چشمه ی متعلق به مازندران به نام استان سمنان انجام داده اند.

پیش از آنکه به اصل موضوع پرداخته شود لازم می دانم توضیحاتی در مورد چشمه ی بی نظیر سورت ارائه دهم.

سورت در120 کیلومتری جنوب ساری و در حد فاصل روستاهای مازندرانی نشین اُرُست و مالخواست قرار دارد. سورت آبادی بسیار کهنی بوده که در سده های اخیر خالی از سکنه گردیده است. آثار باستانی و سطحی سورت که در راستای شمالی جنوبی و شرقی غربی حدود دو کیلومتر به شکل بقایای تأسیسات مسکونی و تدافعی از جنس سنگ لاشه و ملات گل به صورت داغ و اثر دیوارهای باربر، دیواره های جدا کنندة فضاهای داخلی، حصار خارجی با جرزهای ضخیم و منتهی به نیم برج ها گسترش یافته است، از استقراری بسیار وسیع حکایت می کند. از ویژگی های شاخص این محوطه، توالی استقرار آن از عصر آهنII     (1200 تا 1800 سال قبل از میلاد مسیح)     تا دورة متاخر اسلامی، وسعت بسیار زیاد و تنوع سفالینه ها است. سورت در سر راه یکی از مهمترین گذرگاه های ارتباطی در حد فاصل تمدن قوشه یا شهر صد دروازه پایتخت دوم اشکانیان و شهر ساری و دشت گرگان قرار گرفته است. به دلیل موقعیت مکانی، داده های باستان شناختی و شواهد سطحی، ساکنان باستانی سورت با قلعه نشینان و ساکنان محوطه های باستانی شناخته شده ای همچون قلعة گردکوه، قلعة منصورکوه، قلعة مهرنگار، قلعه تپة بادله کوه، شاهدژ، شهر چیدین، محوطه ساسانی کَژین دشت، قلعه تپة چمنِ ساوَر، درازنو، رادکان، دشت گرگان و شهر نساء در ترکمنستان به عنوان خاستگاه اشکانیان در ارتباط بودند.

چشمه های آب معدنی سورت که بعد از کوه دماوند به عنوان دومین اثر طبیعی در سال 1387در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است، به نوعی اعجاز طبیعت محسوب می شود. این چشمه ها از دو حوضچة مجزا و به فاصله20 متر از یکدیگر قرار گرفته اند. یکی از آنها از نوع چشمه های گسلی و دیگری از نوع درزه ای می باشد. آب چشمه بزرگتر به سبب دارا بودن یون های کلر، سدیم و همچنین عنصر گوگرد مزه ای شور و تلخ و چشمه کوچکتر که بیشتر از عنصر آهن تشکیل شده است، مزه ای ترش دارد و کمی گازدار است. در   اثر ترکیبات شیمیایی عناصر بیکربنات سدیک و کلسیک گوگردی در واکنش با عنصر آهن موجود در هماتیت سنگ بستر، بر شیب کوه حوضچه های پلکانی کم عمقی از جنس رسوبات گچی به رنگ زرد و قرمز شکل گرفته که بسیار بدیع و چشم نواز است». از این نوع چشمه­ها در جهان فقط در دومنطقه وجود دارد: یکی در "پاموکاله" در ترکیه که کاملا به رنگ سفید است و دیگری در سورت ساری که رنگین کمانی از رنگهاست و به نوعی زیباتر و دست نخورده تر از پاموکاله­ی ترکیه است.

در اینجا روی سخنم با مسئولین کشوری و استانی است. چطور ممکن است که استانی ادعای ارضی نسبت به استان دیگر داشته باشد!!!؟ مگر در تقسیمات کشوری حدود استان ها مشخص نگردیده است؟ اگر مشخص نشده ،آیا فقط در مورد مازندران این اتفاق افتاده یا در دیگر نقاط کشور هم وضع به همین گونه است؟ و یا اگر مشخص گردیده،آقایان مسئول سمنانی!!! که چنین فکر عجیبی به مخیله­تان خطور کرده، چطور به خود اجازه ی طرح چنین ادعاهای واهی را می دهید؟ شاید یادتان رفته که تا چند دهه ی قبل استانی به نام سمنان وجود نداشته و شهرهایتان زیر نظر مازندران اداره می شده، اگر یادتان نیست لطف فرموده یک سری به تقسیمات کشوری در دوره ی قاجار و اوایل پهلوی بزنید آنگاه متوجه حرف بنده خواهید شد . البته اگر حوصله ی بررسی منابع را ندارید می توانید به چند کتاب درسی جغرافیای دوران پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم نگاهی انداخته تا همه چیز برایتان معلوم شود. آقایان مسئول سمنانی  آیا فکر کرده اید هنوز هم استانیتان ارتشبد نصیری رئیس ملعون ساواک زنده است و می تواند  معجزه کرده و با استفاده از  لابی­اش برایتان استان و مرکز استان بیافریند؟ یا هر مکانی را از استان های دیگر که دلتان بخواهد ضمیمه ی استان شما کند؟ اگر اینطور گمان کرده­اید باید عرض کنم که آن دوران 33 سال است که به پایان رسیده است. علاوه بر اینها توصیه می کنم برای اینکه در مورد تسخیر چشمه ی سورت بیشتر به خود بیایید یک سری هم به روستاهای شمالی استان خود زده و ببینید که مردم زحمتکش آن نواحی به چه زبانی صحبت می کنند؟ پیشاپیش برای اینکه با ورود به آن روستاها خجالت زده نشوید عرض کنم که آن مناطق همچنان مازندرانی نشین بوده و مردم به زبان طبری تکلم کرده و با فرهنگ مازنی رفتار می کنند. و باز هم برای اینکه در مورد افکار و اقدامات شاهکار مآبانه تان بیشتر فکر کنید یادآور می شوم که تمامی روستاهای سورت واطراف آن مازندرانی نشین است. همچنین به خود زحمت داده، سری هم به تقسیمات کشوری در سالهای پیش و پس از انقلاب بزنید و و سن استانتان را با سن استان مازندران مقایسه بفرمایید و پس از روشن شدن تاریخ و حدود استان ها آن وقت مانند اماراتی ها دست به ارائه­ی چنین طرح هایی!!! بزنید. بنده به عنوان برادر کوچکتر به شما توصیه می کنم برای اینکه وقتتان را صرف ضمیمه کردن سورت به استانتان بفرمایید، به فکر رشد و شکوفایی استان خود و مردم زحمتکش آن باشید و هر وقت خواستید سورت را تسخیر کنید در ابتدا تلاش کرده، نام استانتان را از سمنان به "مازندران جنوبی" تغییر دهید تا راحتر این کار را انجام دهید. 

و اما آقایان مسئول مازندرانی در اینجا روی سخنم با شما نیز هست. در این استان چه اتفاقاتی در جریان است که مسئولین استان های همجوار مانند تهران، مازندران شرقی(گلستان) و سمنان، مازندران را مانند خر مرده ای فرض می کنند که هر کسی بخشی از آن را جدا می کند؟ چرا این اتفاقات در استانهای دیگر نمی افتد؟ چرا شما یکبار و برای همیشه با پیگیری این مسائل طرح چنین موضوعات عجیب و عرب مآبانه را به پایان نمی رسانید؟ آقایان مسئولین استان مازندران شما چه می کنید که استانهای دیگر ما و شما را کودک تصور می کنند و هر روز عاشق نقطه ای از استان ما می شوند و برای جداییش تلاش می کنند؟ آقای نماینده ی محترم مردم ساری که توانستی خود را به هر روشی بر مردم این شهرستان تحمیل کنی، جنابعالی نماینده ی مردم این شهرستانی، چطور است که نمایندگان شهرهای دیگر بحث ناداوری تیم فوتبال شهرشان را در صحن مجلس مطرح می کنند اما جنابعالی چنان بر صندلی سکوتت در مجلس تکیه زده ای که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است؟ آقای نماینده­ی محترم بجای اینکه هر روز از هم حزبی ها و برخی دیگر از مسئولین بی جهت تشکر فرمایی کنی کمی هم به فکر شهرستان ساری باش. اگر شما و آقایان مسئول مازندران، چند سال قبل که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری سمنان در بورشورهای تبلیغاتی سورت را جزئی از استان سمنان!!! معرفی کرد، اهمال نفرموده و اقدامی جهت جلوگیری از این اقدامات می فرمودید و میز ریاست و صندلی مجلس را سکوی پرتاب خود نمی دانستید هیچگاه چنین اتفاقاتی نمی افتاد.

البته از شکر خدا شما عزیزان دارای دونوع ادبیات عالی برای توجیه اهمال و سهل انگاری های خود هستید. یکی ادبیات تشکر از برخی مسئولین و دیگری استفاده از واژه ای به نام سیاه نمایی که اولی برای بدست آوردن دل بعضی ها و دیگری برای توجیه اهمال ها بکار می رود.

در پایان از آن مدیر مازندرانی که موضوع چشمه ی سورت را هشدار داده بود، تشکر نمی کنم چه اینکه او نیز در مدیریت خویش سهل انگاری های عجیب دیگری را انجام داده و اگر هم موضوع را هشدار داده وظیفه اش را انجام داده است ولی به دیگران توصیه می کنم کمی از ایشان یاد بگیرند.

.(منابع: تبصره الزائرین- سفرنامه حاج مصطفی خان سورتیج- تصحیح و تحشیه سامان سورتیجی)

 

سورت


91/2/16::: 10:59 ص
نظر()
  
  

تفکیک جنسیتی دانشگاه­ها آری یا نه؟

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که اصولا چرا می بایست این تفکیک انجام شود؟ و یا چرا انجام نشود؟ و اینکه در هردو صورت منتج به چه نتیجه­ای خواهد شد؟

در دهه­ی شصت وقتی این بحث پیش آمد مخالفت هایی با آن شد که از جمله­ی آن امام خمینی بود که مخالف تفکیک جنسیتی بودند. در حالت کلی نیز چون تعداد دانشگاه­ها، دانشکده­ها و ظرفیت آن­ها به لحاظ پذیرش دانشجو پایین بود و از طرفی تعداد دخترانی که در دانشگاه­ها حضور داشتند نیز بسیار کم بود، عملاً بخاطر دلایل فوق و کمبود اساتید و هزینه­های بالا کار تفکیک غیر ممکن بود. اما از سوی دیگر برخی معتقد بودند حضور دختران و پسران جوان در یک محیط خوشایند نبوده و در دراز مدت موجب انحراف اخلاقی آنان شده و ایشان را از مسیر اصلی علم آموزی منحرف می کند.

در دهه­ی هفتاد با افزایش دانشگاه­ها و دانشکده­های کشور و افزایش ظرفیت آن­ها و گسترش دانشگاه آزاد که از دهه­ی شصت شروع شده بود وآغاز به کاردانشگاه پیام نور وضعیت فرق کرد. در این دوران وزارت علوم بدون اینکه در جذب دانشجو بصورت کارشناسانه عمل کند، و با توجه به اینکه حقوق دختران و پسران در دانشگاه­ها می بایست برابر باشد!!!، اقدام به جذب بی­محابای دانشجو نمود که این امر تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد.

در این اقدام عجیب، وزارت علوم بجای اینکه در پذیرش دانشجو بصورت جداگانه عمل نماید، این مهم را بصورت کلی انجام می دهد. این موضوع منتج به این نتیجه شد که سیلی از دختران بی جهت وارد دانشگاه­ها شوند و تعداد پسران کم شود. به این عبارت که پسران و دختران تا مقطع دیپلم بصورت مساوی موفق به اخذ این مدرک می شوند، اما برای ورود به دانشگاه پسران فقط یک یا دو سال وقت دارند و می بایست به خدمت سربازی بروند که با این اتفاق نیمی از آن­ها از رده­ی تحصیلی خارج می شوند و پس از اتمام خدمت نیز جذب بازار کار می گردند اما دختران فرصت بیشتری برای ورود به دانشگاه دارند.

از دهه­ی هفتاد تا به امروز ورود دختران به دانشگاه­ها چنان پر شتاب بود که متأسفانه هم­اکنون حدود 60 درصد از دانشجویان کشور را دختران تشکیل می­دهند که این موضوع در هیچ جای دنیا نظیر ندارد و

حال بی تعارف باید عرض کرد، وقتی ورود به دانشگاه به همین راحتی شده که البته کسی با راحتی آن مشکلی ندارد، و از طرفی تعداد دانشجویانی که در دانشگاه­ها به کار علمی می پردازند کم­ترشده و چون جو دانشگاه­ها به خاطر تعداد زیاد دختران در آن، جوی دخترانه گردیده که این موضوع به لحاظ روانشناسی خواه نا خواه محیط دانشگاه­ها را احساسی و کم خِرد کرده که موجب بروزانحرافات اخلاقی شدید در دانشگاه­ها شده است می بایست فکری در تفکیک جنسیتی کرد. البته من به دانشجویان عزیز جسارت نمی کنم اما همه­ی ما می دانیم که این مسئله غیر قابل انکاراست. از طرف دیگر این اتفاق یعنی حضور بیش از اندازه­ی دختران در دانشگاه­ها خواه­ناخواه در دراز مدت موجب بروز تفکرات فمینیستی رادیکال می شود که برای کشور بسیار مضر است. تمامی مسائلی که گفته شد موجبات نگرانی برخی از برنامه­ریزان کلان کشور و روحانیون را فراهم آورده است که آنان طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه ها را ارائه داده اند.

اما کارتفکیک جنسیتی دانشگاه­ها، از یک طرف، بخاطر هزینه­های بالا و زمان بر بودن آن که موجب رکود تولید علم در کشور می شود و ازطرف دیگر، اینکه نسل آینده می بایست زندگی در فضای سالم در کنار جنس مخالف را به درستی بیاموزد، طرح درستی نیست.

 ولی اگر تفکیک درپذیرش دانشجو صورت بگیرد، یعنی طبق ظرفیت دانشگاه­ها بصورت جداگانه دانشجو پذیرش شود بطوری که حضور جنسیتی در دانشگاه­ها برابر باشد و یا در بهترین حالت پذیرش دختران بخاطر اشغال بیهوده­ی صندلی­های دانشگاه­ها کم­تر باشد، البته بجز در رشته­های خاص مثل پرستاری یا پزشک زنان و... نتیجه­ی بسیار بهتری خواهد داشت. ضمناً بجای اینکه هزینه­های هنگفت جهت تفکیک جنسیتی دانشگاه­ها انجام شود، می توان با هزینه­ی کمتر در دانشگاه­ها فرهنگ سازی انجام داد و هزینه­های دیگر را صرف تحقیقات و بالاتر بردن بار علمی دانشگاه ها کرد تا اینکه دانشگاه­ها از بنگاه ازدواج مجدداً به دانشگاه تبدیل گردد.


  
  

چندی پیش در خبرها آمده بود که هیأتی از دولت جدید مصر که به ایران آمده بود در بعضی همکاری های فیمابین ، از جمله حضور سالانة پانصد هزار گردشگر ایرانی در مصر، با مسئولین کشور ما به توافق رسیده است که این موضوع با افتخار فراوان توسط گویندة خبر اعلام می شد. البته کشور ما با دیگر کشورهای عربی از جمله عربستان ،عراق ،امارات ، سوریه ، لبنان و... نیز چنین قرادادهایی دارد. اما موضوعی که در اینجا اهمیت دارد، این است که همانطور که سالانه صدها هزارو چه بسا میلیون ها گردشگر ایرانی به این کشورها با انواع تبلیغات فریبنده و بعضاً بصورت قاچاقی ، مسافرت می کنند تا بازار این کشورها از رونق نیفتد ، آیا اتباع کشورهای عربی هم به همان نسبت به ایران سفر می کنند؟ سوای از اینها آیا ایرانیانی که به این کشورها می روند ، به خصوص زنان و دختران در امنیت کامل هستند و از سوی نیروهای امنیتی کشورهای فوق حفاظت می شوند؟ اینجا مد نظرم بیشتر زنان و دختران ایرانی است . اگر عربستان را در نظر بگیریم  و بگوییم که آنها اکثریت شیعه ندارند که به شهرهای مذهبی ایران مسافرت کنند و عراق را هم که با کمی اغماض بگوییم که به اندازة یک دهم زائرین ایرانی که به عراق می روند، عراقی ها به شهرهای مشهد و قم مسافرت می کنند ، می توان خود را کمی قانع کرد.اما با توجه به اینکه طبق این قراردادها که می بایست دو طرفه باشد، که در عمل نیست ، در مقابل صدها هزار ایرانی ای که سالانه به امارات می روند ، تا بازار این کشور رونق داشته باشد ، واقعاً شما تا بحال چند گردشگر اماراتی را در ایران دیده اید؟ سوای از اینها چه لزومی دارد که سالانه این همه ایرانی به خصوص زن و دختر به امارات بروند؟ آنهم دختر دانشگاه رفتة ایرانی!!! که از به اصطلاح روشنفکری غربی !!! فقط بی بندوباری اخلاقی اش را خوب آموخته است و حجب حیا و عفت را به محض رسیدن به آن کشورها به لجن کشیده است. شاید بگویید دختر ایرانی احتیاج به گردش دارد .خب درست است ، اما چرا دختر ایرانی به کشورهای آسیای میانه که پر از آثار فرهنگی است سفر نمی کند؟ شاید بگویید : آن کشورها به راحتی ویزا نمی دهند. چرا نمی دهند ؟ مگر از گردشگر بدشان می آید؟ اگر در مورد حضور گردشگر مشکلی وجود دارد پس چرا اعراب به این راحتی به ایرانی ها به خصوص دختران ویزا می دهند و آنان را با آغوش باز می پذیرند؟ شاید بگویید اینقدر هم که می گویی دختران گردشگر ایرانی بد نیستند. اگر اینطور هست دختران ( دانشجو) ایرانی در عربستان چه کار کردند که دولت عربستان حضور دختران ایرانی بدون محارم ذکور را ممنوع کرده است؟ لابد آنها می خواستند ما را ضایع کنند.

نکته دیگراین است که چطور دولت ما به دخترانِ تنها اجازة خروج از کشور را می دهد؟ شاید بگویید: نمی شود دختران را حبس کرد یا حقوق زنان!!! را پایمال کرد و یا حقوق بشر را زیر پا گذاشت ، آنوقت کشورهای دیگر مارا محکوم خواهند کرد. پس اگر اینطور است چطور کشور مالزی خروج دختران را بدون همراهی محارم ذکور ممنوع کرده است و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است ؟

با امضاء چنین قردادها و اجازه دادن به دختران برای رفتن به کشورهای عربی است که آبروی ایرانی که هر دم ، دم از غیرت می زند در کشورهای حاشیة خلیج فارس ، بقولی به " جاروب هدم بر باد رفت ". دو مثقال آبرویی هم که در سوریه و لبنان داشتیم ، آنهم در حال دود شدن است. الان هم فقط چشم مصریها و کشورهای شمال آفریقا به دختران ایرانی روشن نشده بود که آنهم خواهد شد.

برای اینکه بیشتر متوجه قراردادهای فیمابین در بخش گردشگری شوید و به اخلاق ایرانیان مؤنث بیشتر پی ببرید، یک تحقیقی در مورد وضع دختران ِ به اصطلاح گردشگرایرانی در کشورهای عربی بفرمایید و بعد هم به اماکن توریستی کشور ما هم سر بزنید و ببنید چند دختر عرب از کشورهای عربی در آن اماکن می بینید؟ و اگر هم دیدید ، لطفاً به نوع پوشش و آرایش آنها هم توجه کنید ، گناه نگاه به نامحرم هم در این خصوص بر عهدة من ، آنوقت همه چیز بر شما روشن خواهدشد.. آنگاه شاید متوجه شوید که قوانین ما چگونه آبروی مارا می برند. آنگاه متوجه خواهید شد چگونه آستانة تحمل ایرانیان را بالا می برند تا در آینده یکی از فاکتورهای دفاع از کشور یعنی دفاع از ناموس کم رنگ شود. آنگاه متوجه خواهید شد که از ایرانیان چگونه غیرت زدایی می شود. شاید متوجه شوید که چرا دختر ایرانی گران ترین دختر مراکز فحشا در کشورهای عربیست در صورتی که هیچ مزیتی از لحاظ چهره و فیزیک که برای فاسدان مهم است ، بر دیگر دختران با ملیتهای دیگر ندارد. آنوقت متوجه خواهید شد که اعراب که کینه دیرینه از ما دارند و در جنگی که به ما تحمیل کردند و در آن شکست خوردند، چگونه از ایرانیان انتقام می گیرند. آنگاه متوجه خواهید شد که چرا شیوخ و شیخ زاده های عرب در جذب دختران ایرانی چه بصورت قانونی و چه بصورت قاچاقی به کشورهای عربی فعالیت می کنند.

شاید بگویید: ای بابا تو چقدر بد بینی . آنطور هم که می گویی نیست.اما متأسفانه همه چشمها را به روی واقعیت ها بسته اند و فردا همة این اتفاقات تاریخ می شود و موجب سرافکندگی آیندگان ما ، اگر غیرتی برایشان باقی بماند . درپایان هم اگراین مطالبی که گفتم برایتان اهمیتی نداشت و اینها را گذاشتید به حساب تفکرات قرون وسطایی من یا هر چیز دیگر، مطلبی از امام علی (ع) می گویم و تمام ؛ زمانی که لشکریان معاویه وارد شهر انبار شدند ،امام فرمود : " به من خبر رسیده که لشکریان آن کافر وارد شهر انبار شده اند و خلخال از دست و پای زنان مسلمان و غیر مسلمان ربوده اند ... اگر مرد مسلمانی این خبر را بشنود و از غصه دق کند و بمیرد ، بر او چه جای ملامت است؟ "


90/8/29::: 10:23 ص
نظر()
  
  

غارت

 

دوره ی قاجار

 

خاطرات اعتمادالسلطنه :

 

" فرانسه ها در شهر قدیم شوش که در خوزستان است زمین کنی کرده اند. در عمارت دراز دست کیانی خیلی اسباب نفیس از قبیل مجسمات طلا و قوچ های طلا از خاک بیرون آوردند....... از قرار شنیدم طلوزان امتیاز زمین کنی و طلا شویی تمام ایران را گرفته است."

 

خاطرات حاج سیاح:

 

" من مملکتی را بدبخت تر و ملتی را ذلیل تر از مملکت ایران و ملت ایران در هیچ جا ندیدم. در ممالک دنیا جزئی ، آثار از کسی غیر معروف را با کمال اهتمام حفظ می نمایند سهل است ، آثار قذیمه ی ممالک دنیا را با خرجهای بسیار به ممالک خود حمل می کنند و تاریخ آن و صاحبان آنها را با دقتی محیرالعقول کشف و ثبت می کنند و افتخار خود را به این امور می دانند."

 

 

 

دوران پهلوی :

 

دکتر نگهبان ( مروری بر پنجاه سال باستان شناسی در ایران ) :

 

اواخر زمستان سال 1337 که با دانشجویان رشته ی باستان دانشگاه تهران به دشت خوزستان رفته بودیم ... برای دیدن عملیات حفاری هیات فرانسویها تپه ی چغا زنبیل رفتیم. در بدو ورود به پرفسور گیرشمن {رئیس هیات حفاری فرانسوی در ایران} اطلاع دادیم ....یکی از دانشجویان سوال نمود : در حفاری ها همیشه یک نفر نماینده و بازرس اداره کل باستان شناسی وجود دارد ، ولی امروز در اینجا بازرس اداره کل باستان شناسی را ندیده اند؟

آقای پرفسور گیرشمن با تبسم خاص و کنایه داری پاسخ داد: " ما با بازرس اداره کل باستان شناسی قرار خاص داریم. بازرس {اداره} باستان شناسی در تهران می ماند و فوق العاده ماموریت می گیرد و ما در اینجا آزادانه هر کاری بخواهیم انجام می دهیم."

 

از طرفی دیگر در حالی که یکی از اهداف صهیونیست ها در همه ی دوران قاچاق ، فروش و تخریب اشیاء و آثار فرهنگی ملل است ، در ایران دوران پهلوی عوامل صهیونیسم بین الملل ، یعنی بهائیت و فراماسونری ، با سازمان دهی و برنامه ریزی از پیش تعیین شده مشغول غارت آثار و اشیاء فرهنگی و باستانی کشورمان بودند بطوری که عباس افندی ، یکی از سران بهائیت معتقد بود ، سرزمین ایران از نظر منابع باستانی و عتیقه جات بسیار غنی است و ما هر چه از ایران ببریم باز هم تمام نمی شود. البته این صرف نظر از این موضوع است که بسیاری از باستان شناسانی که در ایران حفاری انجام داده اند یهودی هستند . مثل گیرشمن ، هرتسفلد ، استروناخ، و...

 

واما امروز:

 

دهه ی اول انقلاب که کشور درگیر بحران های انقلاب و جنگ بود و مدیران بر مقوله ی فرهنگ و باستان شناسی و قاچاق اشیاء عتیقه از ایران تمرکز نداشتند، بنابراین غارت آثار از ایران ادامه پیدا کرد.دهه ی هفتاد هم دوران دولت سازندگی بود که در این دوران مافیای داخلی قاچاق اشیاء فرهنگی نمود پیدا کرد .(البته طبق شایعاتی که بین مردم رواج داشت!!!؟) بعد هم دولت اصلاحات و گفتگوی تمدنها روی کار آمد که تعامل با غربیها در دستور کار بود بنابراین پای سفارتخانه های خارجی به خصوص سفارتخانه های انگلوساکسونی نیز به بازار خروج آثار باستانی از ایران باز شد و جالب اینکه رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی گفته بود : من از این کار خوشم نمی آید ، -منظور ریاست سازمان بود- لابد برای آقای رئیس غارت این آثار هم مهم نبود.

در سالهای اخیر هم سازمان های میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی که هریک به خاطر سود آوری و حیاتی بودنشان می بایست دارای وزارتخانه ای جداگانه باشند در هم ادغام شدند و هر جا هم که بودجه کم بیاید بلافاصله از بودجه ی سازمان فوق که بخاطر طولانی بودن نامش، در اینجا از مخفف آن "سر" استفاده می کنم کسر می شود. به اداره یا سازمانی بنام باستان شناسی هم که الحمد الله نیاز نداریم. سفارتخانه های خارجی هم که در کنار کارهای دیپلماتیک، پنج تن ، پنج تن اشیاء فرهنگی ما را خارج می کنند .در سراسر ایران بسیاری از مردم حفاری غیر مجاز را بعنوان شغل دوم خود برگزیده اند. و جالب اینکه محوطه های باستانی را بهتر از سازمانهای ذیربط می شناسند. اندک کشفیات سازمان "سر" هم که به نمایش در نمی آید. در بخش فرهنگ سازی هم که صداو سیما ، آموزش پرورش و آموزش عالی سنگ تمام گذاشته اند ، البته در آموزش خاله زنک بازی و عشق و عاشقی ... نه فرهنگ و موضوعات آن. از آن سوی مرزها هم که با دستاویز قرار دادن اتفاقات مشکوک تاریخی ، هر روز حربه ای به سمت ما پرتاب می شود.در بیشترمحوطه های باستانی کشور حتی در صد متری تخت جمشید و بیخ گوش یگان حفاظت حفاری غیر مجاز انجام می شود. تاریخ خوانده ها و باستان شناسان ما هم که رو به مسافر کشی آورده اند. سازمان "سر" ما هم که محل جمعی کارمند زن و مرد بی تفاوت است.دستگاه های فلزیاب هم که براحتی عرضه می گردد بطوری که از روی قوطی کبریت گرفته تا سر در سرویس های بهداشتی عمومی می توان تبلیغ آنرا دید. نمی دانم مگر در ایران چقدر معدن فلزات وجود دارد که اینقدر کمبود فلزیاب در آن حس می شود؟ احتمالا این فلزیاب ها برای گنج یابی!!! استفاده نمی شود. شاید....


90/4/22::: 10:39 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >