چندی پیش در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور خبری درج شده بود مبنی بر اینکه سریال یا هجونامهای به نام پایتخت 2 یعنی سری دوم سریال سبک و سخیف پایتخت که در آن مازندرانی ها به سخره گرفته شدند در شهرستان شیرگاه در حال ساخت است و قرار است در روزهای نوروز از شبکهی یک سیما پخش شود. چند روز پیش هم در شبکهی تبرستان (شبکهی محلی مازندران) زمانی که مجری با کارگردان این به اصطلاح سریال مصاحبه کرد ایشان به سخنرانی پرداخته و از میهماننوازی مازنیها سخن گفت و اینکه مردم مازندران بسیار خونگرم هستند و... یعنی همان هندوانههایی که سالهاست پایتخت نشینها زیر بغل مازندرانیها میگذارند تا املاک و زمینهایشان را غارت کنند.
نمیدانم در چند سال اخیر این حمله به فرهنگ و زبان مازندرانی چرا و از کجا سرچشمه میگیرد و چرا رسانهها و به خصوص رسانهی ملی با حجمی وسیع در حال تخریب و تمسخر مازندرانیهاست؟ تأسف بارتر اینکه حتی در برنامههای کودکان و نوجوانان مانند عموپورنگ هم لهجه و شخصیت مازندرانی تمسخر میشود. شاید خوانندگان گرامی با خواندن این مطالب تصور کنند که نگارندهی این سطور هنوز در دوران قرون وسطی زندگی میکند که به قومیت خود تعصب بیجا دارد و شاید بگویند که همه ایرانی و مسلمانیم و ایرانی و مسلمان بودن اهمیت دارد نه قومیت. باید اذعان کنم که شرایط استان مازندران با دیگر استانها متفاوت است چرا که تنها منطقهی کشور است که در عصر باستان در مقابل اسکندر مقدونی و در اوایل دوران اسلامی در مقابل اعراب ایستادگی کرد و از این جهت یگانه پاسدار فرهنگ ایران باستان است و از سوی دیگر در عصر اسلامی اولین تشکیل دهندهی دولت شیعی و نخستین مبلغ شیعهی دوازده امامی در جهان اسلام بوده است و از معدود مناطق کشور است که دردوران معاصر دنبالهی زبان فارسی دوران ساسانیان را تکلم می کنند که این اقدامات بیشک برای هر مازندرانی و ایرانی جای افتخار است عزیزان خواننده با رجوع به منابع تاریخی قطعاً به سخنان بنده صحه خواهند گذاشت حال با این همه جای سؤال و شگفتی است که این همه هجمه به فرهنگ و زبان و لهجهی مازندرانیها به چه علت است؟
موضوع از جایی شروع شد که چند سال پیش فردی به اصطلاح هنرمند!!!! از صدا و سیما به نام حسین رفیعی -همان شخصی که به خود اجازه می دهد به هر شخصی توهین کند- به مدت یک ماه میهمان صدا و سیمای مرکز مازندران بود و از میهمان نوازی مازنیها به نحو احسن استفاده کرد و پس از آموختن لهجه ی مردم این استان و پس از بازگشت به تهران، حرمت نمک مازندرانیها را نگه داشته شروع به تمسخر مازندرانیها نمود و این عمل زشت از آن زمان آغاز شد. پس از آن هجونامهی (سریال) پایتخت تولید و از رسانهی ملی پخش شد و تا جایی که ممکن بود مازندرانیها مورد تمسخر قرار گرفتند و اکنون نیز سری دوم آن در حال ساخت است. به راستی در مورد کدام یک از قومیتهای مازندرانی و آن هم به قصد تمسخر و هجو و هزل دو سری سریال ساخته میشود؟ آیا مازندرانی ایران دوست و مذهبی و پایبند به اصول جمهوری اسلامی که فقط به خاطر مهربانی و بصیرت اعتراض نمیکند باید به سخریه گرفته شود؟ چرا پایتختنشینهای عزیز به خود این اجازه را میدهند و رسانهی ملی هم در همین راستا حرکت می کند؟ چرا باید اقوام ایرانی از آذری و گیلانی تا لر و قزوینی و بلوچ و مازنی و... توسط پایتختنشینها مسخره شوند و پایتختنشینها افرادی با فرهنگ، دانا و همه چیز فهم و... معرفی گردند؟ سابقاً میگفتیم کار کار انگلیسیهاست که میخواهند بین اقوام ایرانی تفرقه بیندازند اما در حال حاضر کار کار کیست؟ چرا رسانهی ملی تبدیل به تبلیغ فرهنگ پایتخت شده؟ چرا در رسانهی ملی هر زمان خواسته شود یک نفر شهرستانی نمایش داده شود از هنرمندانی استفاده میگردد که طیف طنز در کارهایشان است و با لهجه طوری صحبت میکنند که تمسخر به اقوام شود اما وقتی که خواسته شود که یک تهرانی معرفی گردد نقش آن به داریوش ارجمند با آن لهجهی خاص داده میشود؟ آیا به راستی لهجهی مردم تهران همان لهجهی آقای ارجمند در سریالهاست؟ پیشاپیش خدمت هموطنان عرض میکنم زمانی که در نوروز این به اصطلاح سریال در حال پخش است به شخصیت دختر تهرانی که احتمالاً نقش آن را خانم لیندا کیانی بازی خواهد کرد بنگرید که در این هجونامه سنبل یک تهرانی است و با دیگر زنان شهرستانی سریال مقایسه کنید.
شاید برخی از عزیزان بگویند که ای آقا چقدر سختگیرید؟ جنبهی شوخی داشته باشید و .... که اخیراً نیز از این حرفها زیاد شنیده میشود. سوال منِ مازندرانی و عزیزان لر و آذری، قزوینی و گیلانی، آبادانی و اصفهانی و... این است که آیا واقعاً به این جوکهای توهینآمیزی که از پایتخت به دیگر نقاط منتشر میشود می توان نام شوخی نهاد؟ آیا سزاوار است ما هم لهجهی نرم و ناز و دخترانهی عزیزان تهرانی را به سخره بگیریم و همان توهینهایی که به شهرستانیها میشود به استناد آمار و مستند نثار عزیزان پایتختنشین بنماییم؟
اما موضوع این است که ما شهرستانیها و به خصوص مازنیها به سازی که سالها پیش انگلیسیها در طرح تفرقهاندازی کوک کردند آنگونه که بعضیها میرقصند نمی رقصیم.
بد نیست در اینجا گلهای از جناب آقای ضرغامی نیز بنماییم: جناب آقای ضرغامی بنده به نمایندگی بسیاری از جوانان مازندرانی از جنابعالی ناراحت و رنجیده خاطریم و شما می بایست به عنوان فردی که اجازهی پخش چنین توهینهایی را دادهاید در محضر خداوند پاسخگوی دلهای شکستهی ما باشید.آقای ضرغامی چرا عملکرد مثبت خویش را با پخش چنین سریالهای ناپخته و توهینآمیزی زیر سوال میبرید؟ چرا دست به تحریک و تمسخر قومیتها می زنید؟ متوجه باشید که کاری نکنید که شما هم جزء آن خواصی شوید که مقام معظم رهبری شما را هم نصیحت بفرمایند.
واما مسئولین و نمایندگان و فرهیختگان استان مازندران و به خصوص شخص استاندار در اینجا روی سخنم با شما نیز هست: آقای استاندار محترم آیا به گمان خویش با حضور در سر صحنهی هجونامهی پایتخت 2 و عکس انداختن با عوامل آن کار فرهنگی کرده اید؟ آیا کار فرهنگی دیگری نبود که برای آن وقت بگذارید؟ اینکه مرکز استان و بسیار از شهرهای مازندران فاقد موزهاند جزء دغدغههای فرهنگی محسوب نمیشود؟ اینکه کتابخانههای استان به اندازهی کافی غنی نبوده و در شأن استان نیستند کار و دغدغهی فرهنگی نیست؟ این که برخی از برجهای تاریخی مازندران از جمله برج گلما و یا شاطرگنبد و... در حال تخریب است در راستای فعالیتهای فرهنگی نیست؟ بگذریم....
این حرف ها نه تنها در دل من بلکه حرف دل بسیاری از مازندرانیهاست که چند سالی است توسط برخی از آقایان پایتختنشین سوژهی خنده شدهاند، حرف دل مردمی است که مانند دیگر استانها به نظام جمهموری اسلامی، دین مبین اسلام ، ولایت فقیه و میهن پرستی صادقانه پایبند هستند اما با این حال به سخریه گرفته میشوند و خود نمی دانند به چه جرمی و چرا؟
این حرف دل مردم مازندران را هم میگویم که نوروز سال 92 به علت پخش هجونامه پایتخت 2 از رسانهی ملی عید به کام بسیاری از مازنی ها تلخ خواهد بود. این را هم به عزیزان هموطن بگویم که این به اصطلاح سریالی را که مشاهده خواهند کرد دروغی بیش نیست و فرهنگ مازندران غنی تر از آن چیزی است که پایتختنشینها در هجونامهی پایتخت 2 پخش خواهند کرد. از شما هموطنان گرامی میخواهم هر بار که به مازندران سفر کردید علاوه بر استفاده از جنگل و دریا سری هم به اماکن پیش از تاریخی، باستانی و تاریخی این استان نیز بزنید تا دروغگویی برخی از آقایان و علت نوشتن این سطور را متوجه شوید.