استان مازندران به مرکزیت شهرستان ساری یکی از مناطق پر اهمیت کشور است که در طول تاریخ این مرز و بوم یکی از مراکز اصلی حافظ فرهنگ ایرانی –اسلامی بوده است اما با این حال همواره از سوی سیستمهای حکومتی به خصوص از دوران صفویه به بعد مظلوم واقع شده است. در این چند مقال قصد دارم با اشاره ی اجمالی به تاریخ این استان با محوریت ساری به گوشه ای از اتفاقاتی که پس از انقلاب اسلامی ایران در این استان افتاده است که موجب عقب ماندگی آن گردیده است ،و به برخی از مشکلات اهلی این استان اشاره کنم.
استان مازندران از شرق به استان گلستان ،از غرب به استان گیلان ،از شمال به دریای مازندران و از جنوب به رشته کوه البرز محدود می شود. این استان از سه بخش کوهستانی ،کوهپایه ای و جلگه ای تشکیل شده است.بخش جلگه در حال حاضر دارای آب و هوای نسبتا گرم و مرطوب ،بخش کوهپایه دارای آب و هوای معتدل و ملایم و بخش کوهستانی دارای آب و هوای سرد است.مازندران به علت دارا بودن آب و هوای مناسب و خاک مرغوب از قطب های کشاورزی و باغ داری کشور محسوب می شود بطوری که بخش اصلی برنج و مرکبات کشور در این استان تولید می شود.همچنین این استان به علت وجود دریای مازندران و وجود رودخانه های تجن، هراز ،تالار از مراکز مهم صید ماهی محسوب می شود. همانطور که گفته شد ساری مرکز استان ؛ و شهرهای آمل ،بابل،قائم شهر، بهشهر،گلوگاه، چالوس ،نوشهر ، رامسر، بابلسر،نور،تنکابن و رویان از شهرهای با اهمیت مازندران هستند..... ادامه دارد.....
در این اوضاع و احوال کشور ،بالاخره غولی که خواب و خوراک را از دانش آموزان و خانواده ها گرفته بود از راه رسید-کنکور.و در این روزها کنکوریها که عبور از این سد بزرگ را رسین به سرمنزل مقصود می دانند در فشار و استرس غوطه می خورند.نکته ای که در مورد کنکور امسال قابل تامل است،و نیاز جدی به آسیب شناسی دارد حضور 61 درصدی خانمها و 39درصدی آقایان است که این اتفاق در نهایت منجر به پذیرش بیشتر دختران و ادامه ی روند زنانه شدن دانشگاه های کشور می شود. حضور بیشتر دختران ایرانی در پای کنکور ودانشگاهها،نه به خاطر هوش بالاتر و یا تلاش بیشتر آنهاست بلکه بعلت سیاست گذاریهای اشتباه مسئولین وزارت آموزش وپرورش ،وزارت علوم و برنامه ریزان کلان کشور است.این موضوع حتی توجه خارجی ها را نیز به خود جلب کرده است تا جایی که ،چندی پیش که چند تن از اساتید دانشگاههای آمریکا که به ایران سفر کرده بودند نیز از حضور {بی جهت} این همه خانم در دانشگاههای ایران شگفت زده شده بودندو یکی از آنها در مصاحبه ای گفته بود که تا بحال در هیچ جای دنیا چنین چیزی ندیده بوده است.
به هر حال پس از پایان کنکور انبوهی از خانمها در دانشگاههای کشور از سوی وزارت علوم پذیرفته می شوند و جا اشغال می کنند تا مثلا ادامه ی تحصیل بدهند.بعضی از آنها - البته نه همه ی آنها – در بدو ورود به قولی "جوگیر" شده و به همه چیز فکر می کنند جز تحصیل. برخی دیگر نیز پس از فاصله گرفتن از خانواده و منطقه و شهر خود به اصطلاح آزاد!!! شده و تغییر حالت می دهند و... ودر نهایت گروه اندکی نیز با باداشتن هدف، بطور واقعی به درس و تحصیل و آینده ی خود فکر می کنند.از انبوه این خانمهای تحصیل کرده!!!که در کارخانه های لیسانس سازی کشور مدرک تهیه کرده اند ازدواج می کنند و حق!!!از دست رفته ی خود را که در دانشگاه راههای وصول آن را به خوبی آموخته انداز شوهرانشان طلب می کنند.برخی دیگر از آنان هم برای کار وارد ادارات می شوند تا در آنجا نیزجای آقایان را اشغال کنند وبعضی از مدیران بنا به دلایل متعدد به دختر خانمها، به خصوص اگر زیبا باشند و یا معرف با نفوذی داشته باشند یشتر توجه کرده و آنان را مشغول به کار می کنند. در بین خانمهای تحصیل کرده گروهی نیز ادامه ی تحصیل می دهند و بخصوص اگر به هر دلیلی وارد احزاب و یا نهاد های سیاسی شوند تبدیل به نخبگانی مانند، ترکان خاتون، مهد علیا ، فرح دیبا ، شیرین عبادی و شاید هم زهرا رهنورد،فائزه هاشمی ،جمیله کدیور و... می شوند تا دانسته یا ندانسته زمینه را برای حضور بیگانگان به داخل وطن مهیا کنند و یا آشوبهای خیابانی دشمن پسند را تشدید کنند...
خاطر نشان می کنم آنچه در مطالب فوق گفتم فقط بخشی از واقعیتها بود.و شاید خوانندگان گرامی ،بخصوص اگر خانم باشند پس از خواندن آن ناراحت شده و به بنده بد و بیراه بگویند اما این نکته را باید پذیرفت که :بعضی از واقعیتهای شیرین همیشه تلخند، اما همیشه واقعی هستند.
فتنه و آشوبهای این روزها در کشور بخصوص در تهران در طی سی سال انقلاب در نوع خود بی نظیر است. اتفاقاتی در این روزها رخ داده است که قابل تامل بوده و احتیاج به بررسی بیشتر دارد.اعتراض برخی از نامزدها به نتایج انتخابات، اعتراض خیابانی طرفداران آنها ،حضور اوباش و اراذل در صفوف معترضین ،همسویی تمامی دشمنان غربی ایران وبرخی از کشورهای عربی منطقه جهت تشویق آشوبگران ، مسافرت بعضی از آقایان و خانمها به انگستان و مصاحبه ی آنها با بی بی سی و…همه را به یاد کودتای 28مرداد و سرنگون کردن دولت مردمی مصدق می اندازد.البته شاید این مقایسه خیلی درست نباشد اما آنچه که مهم است حضور انگلستان خبیث در این اتفاقات است . انگلیسیها بیش از دو قرن است که دشمنیهایشان در هر موردی گریبانگیر ملت ایران بوده است و از هر اتفاق ، جریان و یا هر عاملی که موجب ذلت ملت ایران شود حمایت کرده اند.در سالهای پس از انقلاب انتظار می رفت که حضور این دشمن پلید در ایران برای همیشه به پایان برسد اما با اینکه آنان دیگر قدرت دوران گذشته را در ایران ندارند اما دستهای پنهان و پلیدشان در جریانات ضد نظام و ضد ایران همچنان فعال است.چنانکه در این روزها نیز حضور آنها در آشوبها و… روشن است و دولتمردانشان نیز علنا برای براندازی نظام فعالیت می کنند.حال نکته ی حائز انمیت در این مورد برخورد وزارت امور خارجه ی ما با انگلیسیهاست که متاسفانه فقط به احضار سفیرشان در ایران درراستای حوادث اخیر بسنده شد. سوالی که مطرح میشود این است اندازه ی دشمنی یک کشور خارجی با کشور و مردم ما چقدر باید باشد تا ما با آنها قطع روابط کنیم؟ حتما می بایست به خاک ما حمله کنند و سرمان را ببرند و روی سینه مان بگذارند تا ما به فکر قطع روابط با آنها بیفتیم؟ حتما می بایست طرح تجزیه ایران را که سالهاست ،در حال پیگیری آن هستند را عملی کنند تا مارا به فکر بیاندازد؟
ای کاش در روز 13 آبان علاوه برتسخیر سفارت آمریکا در تهران به عنوان لانه ی جاسوسی ،سفارت انگستان نیز به عنوان جرثومه ی فتنه تسخیر می شد.و دست آنها برای همیشه از ایران قطع می گردید. به نظر من آرزوی هر ایرانی است که روزی را شاهد باشند که ازچنگال دیپلماسی سیاه انگلیسیهاخلاص شوند و روزی را ببینند که بر سر در سفارتخانه ی آنها در تهران نوشته شده باشد: این مرکز جنایت ،فتنه، فساد،تفرقه افکنی،اتاق فکر تروریست،و در نهایت این لانه ی روباه برای همیشه تعطیل و مکان آن به فروش می رسد.
این روزها تب انتخاباتی به اوج خودش رسیده وهمه ی مردم در مورد انتخابات و افشاگریهای آقای احمدی نژاد در مورد هاشمی و خانواده اش صحبت می کنند. یادمه در سالهای 71-70 که یه محصل دبیرستانی بودم ،آقای هاشمی به شهر ما سفر کرده بود.جمعیت زیادی جمع شده بودند وما هم برای دیدن ایشان از آموزشگاهمون با خوشحالی رفته بودیم...حالا چند سال از اون روز گذشته ومن با شنیدن حرفهای آقای رئیس جمهور به سادگی خودم می خندم... در این شبها ودر بین مناظره های کاندیداهای محترم ریاست جمهوری و نحوه ی تبلیغات آنان حرفهایی می شنویم و چیزهایی می بینیم که نمی دانیم چه کنیم؟ آقای احمدی نژاد نمودارهایی ارائه می دهند که مربوط به بانک مرکزی است و بعد آقای موسوی نمودارهای دیگری را ارائه می دهند که آنهم مربوط به بانک مرکزیه و هردو یکدیگر رو به دروغگویی متهم می کنند.یکی از اونا عکس همسر طرف مقابل رو جلوی چشم میلیونها بیننده ی تلویزیونی می گیره ودر مورد جعلی بودن مدرکش حرف میزنه.دیگری هم از پارچه ورنگ سبز و از احساسات مذهبی مردم استفاده میکنه. آقای کروبی که در کسوت روحانیت هم هست صراحتا اعلام میکنه که از شهرام جزایری مفسد اقتصادی مشهور سالهای اخیر 300 میلیون پول می گیره بدون اینکه بپرسه آقا شهرام 31 ساله ی اون زمان، این پولها رو از کجا آورده و این شایدمال یتیمی باشه.آقای رضایی هم ساده انگارانه میخواد در کشوری با این همه اقوام گوناگون که هر روز گروهی از جانب دشمنان ایران در گوشه ای از اون علم میشن وادعای استقلال می کنند دولت فدرال اقتصادی!!! درست کنه. خلاصه اینکه همه ی ما معتقد به نظام جمهوری اسلامی و علاقمند به سرفرازی ایرانیم و در انتخابات هم شرکت خواهیم کرد اما با این حال نمی دانیم چه کنیم؟ این همه دم خروس رو باور کنیم یا دو برابر اونا قسم حضرت عباس رو؟
اهمیت نفت خلیج فارس :
با توجه به اهمیت نفت در تهیه انرژی و بعنوان قوه محرکه که در همه ی صنایع و وسایل حمل و نقل و همین طور بعنوان ماده اولیه ی تولید بسیاری از کالاها ی بنیادی و اساسی در جهان که از ابعاد تولید لاستیک گرفته تا انواع داروهای شیمایی ، پوشاک ، کالاهای صنعتی و حتی موادغذایی .
نفت در طی قرن بیستم عامل بسیار مهمی درتحولات نظامی ، سیاسی، اقتصادی در جهان بوده است دراین میان منطقه خلیج فارس بعلت تسلط بر ذخائر عظیم وتولید توان صادراتی قابل توجه درحقیقت مرکز این تحولات ووقایع مهم بوده وهست تقریبا همه ی کشورهای جهان به اسثنای بلوک کمونستی کم وبیش وابسته به نفت میباشد وحیات اقتصادی نظامی – سیاسی بسیاری از این کشورها بخصوص کشورهای صنعتی غرب و ژاپن به ادامه بی وقفه جریان نفت ،از حوضه خلیج فارس ایران وابسته است .
اما واقعیت آنست که عامل اصلی تحولات وضع نابسامان ورکورد اقتصادی جهانی در طی سالهای اول دهه 1360بر بازار تولید و مصرف وهمین طور صادرات نفت در جهان شده است و از عوامل غیر نفتی میتوان بکار گیری در 1- ظرفیت تولید کامل عربستان صعودی ،2- استفاده از منابع ذخیره شده و 3-استفاده از شیوه نامناسب دامپینگ ،4- پایین نگه داشتن مصنوعی قیمتها ، و ایجاد رقابت ناسالم در بازارهای جهانی میتوان نام برد.
مجموعه عوامل بیان کننده ،ارزش واهمیت نفت منطقه خلیج فارس میباشد بخصوص با توجه به اینکه نفت خام قابل استحصال جهان با سطح تولید فعلی ممکن است اما این ماده ارزشمند یا همان طلای سیاه 35 سال دیگر به پایان میرسد
تحول نقش ایران در خلیج فارس :
دو تحول عمده در اوایل دهه 1970 موجب تقویت سیاست اتکا بخود ایرانیان برای دفاع و تامین امنیت خلیج فارس شد .
1- آمرکاییان درخلال جنگ 1917 هندو پلاکستان به کمک دولت اخیر که اعضای اصلی پیمان مرکزی (سنتو) بود نیامدند.
2- این حقیقتی بود که فراخوان پیشین ایران برای انعقاد یک پیمان امنیتی مشترک در ناحیه خلیج فارس و به دنبال آن خروج برتانیا پاسخ اطمینان بخشی به همراه نداشت و ایران متقاعد شد در پی خروج برتانیا از منطقه خلع قدرت در خلیج فارس بوجود آمد و این اقدام بدین معنی بود که ایران تصمیم گرفته به تنهایی بار مالی سنگین تامین منافع خود ونیز دول عرب و جهان غرب را به دوش بکشد در آستانه خروج برتانیا از منطقه ی ایران برای حفظ از خلیج فارس و تنگه ی هرمز در مقابل هر نوع تحدید خارجی خود را بیش از هر کشوری دیگر دراین منطقه مناسبتر میدید .
از دیدگاه ایران این موقعیت مناسب نه تنها به دلیل داشتن قویترین نیروی نظامی در منطقه بلکه از این لحاظ برای حفاظت از تنگه هرمز به علت موقعیت استراتژیک بنادر و طول آبراهه و جزایر ایرانی مشرف به آن بستر قابل تامین است .
ایران در منطقه خلیج فارس تعدادی جزایر استراتژیک را تحت حاکمیت دارد که میتوان ( جزیره هرمز ، لارک ، قشم ، هنگام ، تنب کوچک ، تنب بزرگ ، ابوموسی و کیش نام برد .
بنادر و لنگر گاههای امروزی ایران در خلیج فارس :
مهمترین بنادر منطقه در سواحل خلیج فارس متعلق به ایران است بخش اعظم صادرات و واردات نفتی و غیر نفتی کشور از این بنادر و لنگرگاهها انجام میشود .
خلیج فارس محل عبور هزاران کشتی غول پیکر در طول سال است که همه ی آنها به تنگه ی هرمز وابسته اند .
مرزهای جنوبی ایران را از شرق تا غرب آبهای دریای عمان و خلیج فارس محدود میکند . طول این سواحل از (دماغه گواتر) در مرز پاکستان تا اروند رود مرز عراق حدود 800/8 کیلومتر است درازای خلیج فارس از دهانه ی کارون تا دریای عمان بین 800 تا 805 کیلومتر است و پهنای آن بین 180تا250کیلومتر باریکترین نقطه آن در تنگه ی هرمز قریب 43 کیلومتر است بیشتر سواحل خلیج فارس باریک و شنی است بعضی از قطعات آن متناسب برای کشت و زرع است ودر اطراف بعضی از آبادی ها نخلستانهای دیده میشود ... تحقیق ازدوست عزیزم، آقای رامتین امامی دانشجوی رشته ی تاریخ