از وقفه ای که در نوشتن مطالب پیش آمد عذر خواهی می کنم.
نمی دانم آیا می توان همه ی سیه روزیهای این استان را نوشت یا نه؟ نمیدانم دیگر چه بگویم.از صنایعی که در استان تعطیل است و از ورود آن جلوگیری می شود بگویم یا از تخریب محیط زیست آن؟از سرمایه هایی که از استان خارج می شوند بگویم یا از عدم برگشت آن؟از ورزش این استان مظلوم چه بگویم که روزی در سطح اول فوتبال کشور دارای چند تیم بود و امروز ... از مهد کشتی ایران ویکی از دو مرکز کشتی جهان چه بگویم که مسئولین کشوری این ورزش در حال تضعیف آنند. از راههای این استان چه بگویم؟ از وضع کشاورزی و باغداری که بهتر است حرفی نزنم . از کشاورزان زحمت کش و سیه بخت چه بگویم؟ از نرخ بیکاری در استان مازندران چه بگویم؟ از مسئولین بی کفایت و بی لیاقت استان که وقتشان را برای اثبات خود به پایتخت نشینها صرف می کنند چه باید گفت؟ از مراکز سیاسی و ادارات استان که محلی برای رقابت مضحک بین سارویها و بابلی هاست چه باید گفت ؟که مانند خوره ای به جان استان افتاده ؟ از استانداری چه بگویم که آزمایشگاه مدیران بی کفایت کشور است؟ ... نمی دانم ... خدا به فریادمان برسد.
پس از انقلاب زمانی که نهادهای حافظ منابع طبیعی هنوز به طور کامل شکل نگرفته بودند گروهی از ساکنان حاشیه ی جنگل برای تصاحب زمین اقدام به تخریب جنگلها نمودند که این اتفاق بلافاصله از جانب دولت مهار شد.خاطر نشان می کنم تراشیدن جنگل از سوی مردم فقط در مورد جنگلهای دارای درختچه که در تعریف سازمان مراتع وجنگلها از آن بعنوان "جنگل مخروبه" !!! یاد می شود، اتفاق افتاد و هیچگاه جنگلهای دارای درختان تناور یا به اصطلاح "صنعتی" از سوی آنها مورد تجاوز قرار نگرفت. بعد از اینکه دست مردم ازجنگلها کوتاه شد ارگانهای دولتی ، قاچاقچیان چوب و کارخانه های مصرف کننده ی چوب که خود را صاحبان اصلی جنگلهای شمال می دانند ،شروع به تجاوز و تخریب جنگلهای مازندران نمودند و اینگونه فاجعه ی زیست محیطی تخریب جنگلهای شمال را رغم زدند.
سازمان مراتع وجنگلها و آبخیزداری کشور و اداره ی منابع طبیعی استان مازندران:
سازمان و اداره ی فوق که می بایست حافظ منابع طبیعی و جنگلها باشند نیز با ارائه ی طرحهای اشتباه و باز گذاشتن دست ارگانهای دولتی وجنگل خواران به نوعی دیگر موجبات نابودی جنگلها را فراهم آورده اند. آنان با ارائه ی مجوز بهره برداری!!! به کارخانجات وابسته به چوب به صورت پیمان کاری سود سرشار جنگل خواری را به جیب پیمانکاران سرازیر کردند که در نهایت این سرمایه از استان خارج می شود . جالب اینکه در حالی که اهالی مازندران حق گرفتن حتی یک شاخه چوب از جنگل را ندارند و در صورت چنین کاری با مجازاتهای سنگینی روبه رو می شوند ،چرخ صنعت چوب استانهای تهران و قم با چوب جنگلهای مازندران می چرخد.علاوه بر این سود سرشار بهره برداری از جنگلها که در داخل استان توسط دو کارخانه ی نکا چوب و صنایع چوب و کاغذ مازندران بدست می آید نیز از استان خارج می شود.دو کارخانه ی فوق نیز پس پاکتراش کردن جنگلها با کاشت نهال درختان سوزنی برگ و زود رشد در اقلیم درختان پهن برگ از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند که در نهایت نهالهای کاشته شده توسط شرکتهای فوق توسط بوته های تمشک که در اقلیم شمال بسیار زود رشد هستند از بین می رود. حال توجه کنید در کشور خشک و کم آبی مانند ایران که جنگل برای کشور از طلا هم ارزشمند تر است بهره برداری!!!از جنگلها و آنهم به این صورت چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟همه ی اتفاقات فوق در حالی می افتد که هر روز در رسانه ها در مورد طرح صیانت از جنگلها! از سوی سازمان ها و ادارات ذیربط صحبت می شود و اینکه ار فلان نقطه فلان مقدار جنگل مخروبه جنگلکاری شد!!! و هر روز در مورد دروغهایشان به به و چه چه می زنند…ادامه دارد…
گر به نبرد طبرستان شوی شهره چنان رستم دستان شوی(نظامی)
پس از ظهور اسلام وحمله ی اعراب به ایران که منجر به سقوط ساسانیان و تغییر در دین و فرهنگ ایرانیان شد،اعراب هیچگاه نتوانستند به طورکامل مازندران(طبرستان) را فتح نمایند. این منطقه به علت وجود کوههای بلند،دشتهای پوشیده از جنگل و باتلاق و مردمی سلحشور و جنگاور همواره سدی در مقابل اعراب محسوب می شد بطوری که عربها به مازندران(طبرستان) لقب، "جهنم اعراب" داده بودند. بنا براین این ناحیه از ایران از صدر اسلام تا دوران صفویه همواره مستقل یا نیمه مستقل، توسط اسپهبدان و شاهزادگان مازندرانی اداره می شد و در دوران حکومت خلفای اموی و عباسی که در همه ی ممالک اسلامی تحت سلطه ی آنان، سکه بنام خلفا ضرب می شد و عدم این عمل از سوی استانداران وقت شورش محسوب می گردید،حاکمان مازندرانی بدون توجه به خلفای وقت، به نام خود سکه ضرب می کردند.البته منطقه ی دشت مازندران هر از گاهی مورد هجوم اعراب و یا حکومتهای ایرانی مانند طاهریان، صفاریان و .... قرار می گرفت اما حکومتهای یاد شده پس از مدت کوتاهی به علت شورش اهالی و یا حکومتهای محلی بیرون رانده می شدند و هیچگاه آنان تسلط کامل بر منطقه نداشتند. بنا به همین دلایل مازندران از نظر فرهنگی و همچنین زبان تحت تاثیر اعراب و دیگر اقوام مهاجم قرار نگرفت و بحق در طی هزاره ها پاسدارزبان و فرهنگ ایران پیش از اسلام بود.
نکته ی قابل ذکر در مورد پذرش دین مبین اسلام از سوی مازندرانی ها این است چون طبق آنچه که گفته شد مردم این منطقه دیرتر از دیگر نواحی ایران به اسلام گرویدند و چون ،معمولا دست امویان و عباسیان که دشمن اهل بیت (ع) بودند از مازندران(طبرستان)کوتاه بود فرزندان و نوادگان آن بزرگواران برای رهایی از ستم خلفا، به این ناحیه مهاجرت می کردند که این موضوع موجب شد که مازندرانیها به مذهب تشیع گرایش داشته باشند که نتیجه ی آن تشکیل اولین حکومت شیعی در تاریخ جهان اسلام در سال 250 ه.ق توسط حسن بن زید مشهور به داعی کبیر که از سیدهای حسنی بود ،شد.
نگاهی اجمالی به حکومتهای محلی مازندران:
1) آل قارن:این سلسله از سال 50 تا 224 ه.ق حکومت کردند که بیشتر در ناحیه ی کوهستانی مازندران حضور داشتند. حاکمان برجسته ی این سلسله عبارتند از: قارن پسر سوخرا، ونداد هرمزپسر سوخرا ، مازیارپسر قارن.... 2) آل گاوباره:این سلسله از سال 40 تا 144 ه.ق در منطقه ی دشت مازندران و گرگان ساکن بودند.حاکمان مشهورشان عبارتند از: دابویه پسر گاوباره ، سارویه پسر فرخان بزرگ ، اسپهبد خورشید پسر دادمهر.....
3) پادوسبانان: که شعبه ی دیگری از سلسله ی آل گاوباره بودند که در منطقه ی غرب مازندران ،رویان،کجورو لاریجان حاکم بودند.آنان نزدیک به هزار سال یعنی از سال 40 تا 1002 ه.ق حکومت کردند.شاهان مشهورشان عبارتند از:پادوسبان اول پسر گاوباره ، شهریار پسرگاوباره ، ملک بهمن پسر کیومرث
4) باوندیان یا اسپهبدان: باوندیان از سال 45تا 397 ه.ق در منطقه ی کوهستانی سوادکوه و دودانگه ی ساری (پریم یا فریم) حکومت می کردند که به همین علت ملک الجبال خوانده می شدند.مشهورترین شاهان آنان عبارتند از: باو نوه ی کیوس برادر انوشیروان ساسانی ، اسپهد شروین پسرسرخاب ، شهریار پسر شروین...
5)مرحله ی دوم باوندیان یا اسپهبدان: این سلسله پس از تسلط بر آل زیار تمامی سرزمین مازندران (طبرستان)را تصرف کردند و از سال 466تا 606 ه.ق حکومت کردند. حسام الدوله شهریار پسر قارن ، شاه غازی رستم پسر علاء الدوله از شاهان مشهور این سلسله هستند.
6) دوره ی سوم باوندیان یا اسپهبدان معروف به کین خواریه : که از سال 647 تا 750 ه.ق در نواحی آمل حکمرانی کردند.افراد شاخص این سلسله عبارتند از :حسام الدوله اردشیر ابوالملوک ، تاج الدوله یزدگرد.
پس از حمله ی تیمور به ایران و متعاقب آن مازندران ویرانی های زیادی در مازندران بوجود آمد با اینحال تیموریان نیز زیاد در مازندران دوام نیاوردند و پس از حمله ی تیمور حکومتهای محلی دوباره سر برآوردند . و بالاخره در سال 750 ه.ق سادات حسنی و حسینی در کنار حکومتهای محلی در نواحی آمل و ساری و کوهستانهای این دو ناحیه ،حکومت شیعی مرعشیان طبرستان را تاسیس کردند.در نهایت تمامی حکومتهای محلی اعم از محلی و مذهبی در دوران صفویان و بعلت تشکیل دولت ملی توسط آنان برچیده شد که این اتفاق در مازندران در دوره ی شاه عباس اول به وقوع پیوست.ادامه دارد...
این روزها تب انتخاباتی به اوج خودش رسیده وهمه ی مردم در مورد انتخابات و افشاگریهای آقای احمدی نژاد در مورد هاشمی و خانواده اش صحبت می کنند. یادمه در سالهای 71-70 که یه محصل دبیرستانی بودم ،آقای هاشمی به شهر ما سفر کرده بود.جمعیت زیادی جمع شده بودند وما هم برای دیدن ایشان از آموزشگاهمون با خوشحالی رفته بودیم...حالا چند سال از اون روز گذشته ومن با شنیدن حرفهای آقای رئیس جمهور به سادگی خودم می خندم... در این شبها ودر بین مناظره های کاندیداهای محترم ریاست جمهوری و نحوه ی تبلیغات آنان حرفهایی می شنویم و چیزهایی می بینیم که نمی دانیم چه کنیم؟ آقای احمدی نژاد نمودارهایی ارائه می دهند که مربوط به بانک مرکزی است و بعد آقای موسوی نمودارهای دیگری را ارائه می دهند که آنهم مربوط به بانک مرکزیه و هردو یکدیگر رو به دروغگویی متهم می کنند.یکی از اونا عکس همسر طرف مقابل رو جلوی چشم میلیونها بیننده ی تلویزیونی می گیره ودر مورد جعلی بودن مدرکش حرف میزنه.دیگری هم از پارچه ورنگ سبز و از احساسات مذهبی مردم استفاده میکنه. آقای کروبی که در کسوت روحانیت هم هست صراحتا اعلام میکنه که از شهرام جزایری مفسد اقتصادی مشهور سالهای اخیر 300 میلیون پول می گیره بدون اینکه بپرسه آقا شهرام 31 ساله ی اون زمان، این پولها رو از کجا آورده و این شایدمال یتیمی باشه.آقای رضایی هم ساده انگارانه میخواد در کشوری با این همه اقوام گوناگون که هر روز گروهی از جانب دشمنان ایران در گوشه ای از اون علم میشن وادعای استقلال می کنند دولت فدرال اقتصادی!!! درست کنه. خلاصه اینکه همه ی ما معتقد به نظام جمهوری اسلامی و علاقمند به سرفرازی ایرانیم و در انتخابات هم شرکت خواهیم کرد اما با این حال نمی دانیم چه کنیم؟ این همه دم خروس رو باور کنیم یا دو برابر اونا قسم حضرت عباس رو؟