از وقفه ای که در نوشتن مطالب پیش آمد عذر خواهی می کنم.
نمی دانم آیا می توان همه ی سیه روزیهای این استان را نوشت یا نه؟ نمیدانم دیگر چه بگویم.از صنایعی که در استان تعطیل است و از ورود آن جلوگیری می شود بگویم یا از تخریب محیط زیست آن؟از سرمایه هایی که از استان خارج می شوند بگویم یا از عدم برگشت آن؟از ورزش این استان مظلوم چه بگویم که روزی در سطح اول فوتبال کشور دارای چند تیم بود و امروز ... از مهد کشتی ایران ویکی از دو مرکز کشتی جهان چه بگویم که مسئولین کشوری این ورزش در حال تضعیف آنند. از راههای این استان چه بگویم؟ از وضع کشاورزی و باغداری که بهتر است حرفی نزنم . از کشاورزان زحمت کش و سیه بخت چه بگویم؟ از نرخ بیکاری در استان مازندران چه بگویم؟ از مسئولین بی کفایت و بی لیاقت استان که وقتشان را برای اثبات خود به پایتخت نشینها صرف می کنند چه باید گفت؟ از مراکز سیاسی و ادارات استان که محلی برای رقابت مضحک بین سارویها و بابلی هاست چه باید گفت ؟که مانند خوره ای به جان استان افتاده ؟ از استانداری چه بگویم که آزمایشگاه مدیران بی کفایت کشور است؟ ... نمی دانم ... خدا به فریادمان برسد.