بلندترین برج آجری جهان
«در پای کوههای البرز خاوری، رو به فراخنای جلگه های آسیا یک شاهکار برجسته معماری سربرافراشته است. گنبد قابوس یا برج آرامگاه قابوس وشمگیر» جملات فوق را پرفسور آرتور اپهام پوپ در مورد برج گند قابوس در کتاب معماری ایران آورده است. اما برای اینکه این برج را بهتر بشناسم چندی پیش به همراه دوستان سری به شهر گنبدکاووس زدم تا بتوانم نگاه در نگاه برج بیاندازم تا خود از خویش برایم بگوید . اما بعد ...
شهرستان گنبد کاووس
شهرستان گندکاووس با مساحت 5071 کیلومترمربع و جمعیتی بالغ بر 275.649 نفر مهمترین شهرستان استان گلستان پس از شهرستان گرگان است . شهر گنبد که در حدود 100 کیلومتری شمال شرقی گرگان – مرکز استان گلستان- واقع است. یکی از کهنترین مناطق شهری در ایران است و از دوران پیش از اسلام بعنوان مرکز ایالت هیرکانیا از مهم ترین شهرهای شمال شرق ایران محسوب می شد.
پس از اسلام و فتح شدن این شهر توسط اعراب شهر گنبد که جرجان نامیده شد همچنان پررونق بوده و در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری مرکز حکومت آل زیار بوده است. اما شهر جرجان (گنبد) فرجام سیاهی داشته و در قرن هفتم به دست مغولان ویران شد و یا بعبارتی در همان سالها براثر زلزله ای مهیب نابود شد. از آن پس این شهر متروکه شد و جز برج گنبد چیزی از آن باقی نماند تا بالاخره در سال 1316 در دوران پهلوی اول تصمیم به تجدید بنای این شهر گرفته شد. شهر جدید بااصول شهرسازی غربی و با خیابانهای شطرنجی که توسط مهندسین آلمانی طراحی شده بود احداث شده و برج قابوس در داخل شهر قرار گرفت. چون در همان دوران نام گرگان را بر استرآباد نهاده بودند- گرگان فعلی -و به علت وجود برج قابوس نام شهر را گنبد کابووس نهادند که هم اکنون نیز به همین نام مشهور است. پیش از معرفی برج قابوس بی مناسبت نیست که در مورد بانی آن یعنی قابوس بن وشمگیر نیز مطالبی را به اطلاع خوانندگان گرامی برسانم .
شمش المعالی قابوس بن وشمگیر
قابوس بن وشمگیر مشهورترین پادشاه آل زیار بود که به گفته ی یاقوت حموی هم جنگجوی بی همتا و هم ادیبی فاضل بود. به قول پرفسور پوپ «قابوس مرد خارق العاده ای بود که به تناوب از سال 976 تا 1012 م بر گرگان فرمان راند. او عالم و حامی علما، شاعر و حامی شعرا، خوشنویس، منجم ، زبان شناس ، شطرنج باز، جنگاوری دلیر و در عین حال بدگمان بود که سرانجام به دست بزرگان خشمگین کشته شد.»
دربار قابوس محل تجمع دانشمندان بود. به طوری که ابوریحان بیرونی کتاب معروف خود آثارالباقیه را در سال 390 ه.ق بنام وی تالیف کرده است. قابوس هم مانند مرداویج موسس سلسله زیادی در ذهن خود احیاء حکومت و جلال سلسله ساسانیان را می پروراند و برج قابوس نشانه ای از همان عظمت و شکوه اوست و همین بلند پروازیها بالاخره کار دست او داد و در سال 403 ه.ق به دست سردارانش به قتل رسید.
برج قابوس بن وشمگیر
برج قابوس یکی از یادمانهای بی همتای معماری ایران در دوره اسلامی است که از نظر معماری و تاریخی بسیار اهمیت دارد. این برج آجری که با 55 متر ارتفاع از بالای تپه ای 15 متری سربرآورده در مجموع 70 متر از سطح زمین – بزرگترین برج آجری در جهان است ساخت برج در سال 397 ه.ق به دستور شمس المعالی قابوس بن وشمگیر شروع شد و در سال 402 ه.ق یعنی یک سال قبل از درگذشت قابوس به طول انجامید. در ساخت بنا از آجرهایی معروف به ریشه دار به ابعاد 25× 25 در 6 سانتیمتر و ملاط ساروج شامل (آهک، ماسه بادی، خاکستر خاک رس و نوعی گیاه) استفاده شده است. شکل بنا به صورت برجی بلند با نقشه ی ستاره ای و گنبد مخروطی به ارتفاع 18 متر است. بدنه برج دارای 10 ترک است . راس ترکها 60/1 متر و قاعده آن 40/1 متر از هم فاصله دارند. محیط اصلی گنبد بیش از 30 متر و مساحت داخلی آن تقریبا 30 مترمربع است. تنها ورودی بنا در ضلع جنوبی برج قرار دارد و درون طاق هلالی و سردر آن دو رشته مقرنس کاری به چشم می خورد. برروی بدنه آجری به بلندی 3 متر از پایین و همچنین در فاصله 2 متری زیر قاعده مخروطی دو ردیف کتیبه ی آجری به خط کوفی ساده در میان قابهای آجری وجود دارد. متن این کتیبه ها که برجسته و به زبان عربی است این چنین است : هذاالقصر المعالی- لامیرشمس المعالی – الامیربن الامیرقابوس بن وشمگیر- امیر به بنائه فی حیاته- سنه سبع و تسعین و ثلثهائیه قمریه- و سنه خمسه سیعین ثلثمائه شمسیه- که ترجمه آن به فارسی از این قرار است.
«این کاخ (شمس) المعالی است – امیر شمس المعالی- امیر فرزند امیر- قابوس بن وشمگیر به ساختن آن در زمان زندگی خود دستور داد به سال 397 قمری- سال 375 شمسی»
علاوه براین در حدود 20 متری جنوب بنا به قطری تقریبی یک متر مرکز پژواک صدا نیز وجود دارد. اما نکته جالب در این بنا وجود دریچه ای به ارتفاع 90/1 متر درسمت شرقی مخروط برج است. طبق قولی پیکر قابوس را پس از مرگ در تابوتی بلورین قرار داده و با زنجیری به سقف آویخته بودند و چند روز در آنجا بود بطوریکه از دریچه تابوت مشخص باشد تا اینکه مردم با او وداع کنند. گروهی دیگر از صاحبنظران پنداشته اند که قابوس در ظاهر مسلمان بود و در دل تفکرات مهرپرستی داشته است. و طبق آیین مهرپرستی می بایست جسد شاه در جایی قرار می گرفت که اولین طلیعه خورشید به جسدش بتابد یعنی در سمت شرق و برای همین این دریچه را در آن سمت ساخته اند و تابوت قابوس را با زنجیر به سقف آویخته اند تا نور به آن بتابد. از این دست مقابر که در سمت شرقی گنبد آن دریچه ای تعبیه شده باشد در نقاط دیگر کشور نیز وجود دارد. که نمونه آن را در برج رسکت در جنوب ساری که احتمالا مقبره یکی از اسپهبدان طبرستان است را می توان دید. آیا واقعا وجود این دریچه ها جنبه اعتقادی داشته است؟ به نظر نگارنده این عمل فقط یک تکنیک معماری است که در قرون اولیه بعد از اسلام رایج بوده است و آن به این علت بوده که چون این بناها معمولا دارای یک در ورودی هستند و هوا و رطوبت در داخل بنا در جریان نبوده این دریچه ها را ساخته اند تا هوا در آن جریان پیدا کند چون تغییرات دمای هوا در طول روز و شب متفاوت است عدم وجود این دریچه ها باعث دم کردن هوا در داخل بنا و موجب هوازدگی و خوردگی ملاط ساروج می شده است. به این علت وجود دریچه اجتناب ناپذیر می نمود. اما اینکه چرا این دریچه ها در سمت شرقی بالای برج ساخته می شده خود حکایت دیگریست. و آن بعلت جهت وزش بادهای باران آور در ایران و شمال ایران است که جهت غربی شرقی و شمال غربی جنوب شرقی دارند. بنابراین طبیعی است که این روزنه ها رو به روی مسیر باد تعبیه نشوند. زیرا احتمال ورود باران داخل بنا وجود دارد که آن نیز موجب خوردگی آجر و ملاط می شده و ضمنا چون معمولا درهای ورودی این بناها بزرگتر از دریچه های فوق الذکر است طبیعی است جریان هوا از پایین به بالا باشد و چون از سمت شرقی هوای داخل برج هم هم مسیر باد است راحتر از آن خارج می شود. جدای از بحث دریچه ی سقف مخروطی تپه ای که بنا روی آن واقع است نیز جالب توجه است . روسها بعلت حضورشان در منطقه در سال 1886 م به منظور دست یافتن به مقبره احتمالی قابوس یا احتمالا یافتن خزانه ای از آثار آنگونه که در بعضی از بناهای آرمگاهی مرسوم است- در محل برج دست به کاوش زدند. هیات روسی تا عمق 11 تا 14 متری زیر برج نفوذ کردند. که ماحصل این کاوش نشان داد تپه فوق مصنوعی و دارای زیرسازی آجری است .. با توجه به ارتفاع بنا می بایست قسمتی از ان در زیر خاک باشد تا آنرا در مقابل عوامل طبیعی حفظ کند. ساخت این تپه نیز از تکنیکهای معماری است مطمئنا یکی از عوامل مصون ماندن برج در مقابل حوادث طبیعی به خصوص زمین لرزه و سیل است که در منطقه زیاد اتفاق می افتد. خاطر نشان می کنم که روسها اعلام کرده اند که به هیچ مقبره ای در زیر بنا دست نیافته اند. !!
اما در مورد این برج بزرگ ابهامات زیادی وجود دارد که هنوز به این سوالات پاسخ قطعی داده نشده است. طبق اکثر روایات شهر جرجان که در حال حاضر در سه کیلومتری غرب برج قابوس واقع است توسط مغولان ویران شد. سوال اینجاست اگر این شهر توسط مغولان زیرورو شده چرا برج قابوس که بسیار شاخص تر از بناهای دیگر بود توسط مغولان ویران نشد؟ سوال بعدی در مورد کاربرد بناست. براستی کاربرد این بنا چه بوده است؟ آیا واقعا این بنا آرامگاه قابوس است؟ اگر این طور است چرا در کتیبه های روی برج هیچ نامی از مقبره و یا چیزی شبیه به آن برده نمی شود؟ و به جای آن از کلمه قصر یعنی کاخ استفاده شده؟ چرا هیچ اثری از مقبره قابوس در جای جای این بنا نیست؟ اگر طبق قول سازنده ی بنا این برج کاخ است چرا هیچ نشانی از کاخ بودن در آن وجود ندارد؟ چرا شخصیتی مانند قابوس که مانند مرداویج در پی احیاء و شکوه و جلال ساسانیان بود از متن و خط عربی بر بدنه برج استفاده کرده است؟ و هیچ اثری از خط پهلوی در کنار خط عربی نمی بینیم؟ در حالی که می دانیم تا قرن پنجم قمری خط پهلوی در کنار خط کوفی در شمال ایران کاربرد داشته است. سوال دیگر اینکه وقتی که قابوس شخصیتی با ذوق و هنر دارد چرا این بنا اینقدر ساده و فاقد تزئینات است؟ هدف قابوس از درج سال 375 شمسی در کنار سال 397 قمری چه بوده است؟ در حالی که در آن دوران استفاه از سال شمسی رایج نبود و فقط از سال قمری استفاده می شده است. اگر به قولی این برج برای راه نمایاندن مسافران ساخته شده چه لزومی داشته آن را اینقدر خاص و فقط همین یکی را بسازند؟ و مهمتر این که با توجه به امکانات اولیه آن دوران اصولا این برج چگونه ساخته شده است؟ همانطور که گفته شد کارشناسان نظرات مختلفی در مورد سوال فوق می دهند که هیچ کدام از آنها پاسخ قطعی نیست. چون متاسفانه بعد از کاوش روسها در سال 1886 میلادی و کمی بعد از آن کاوشهایی که توسط انگلیسیها انجام شد حدود یک قرن است که در محوطه ی برج هیچ کاووشی صورت نگرفته است. فقط در سال 1304 ش و 1318 ش و یکی دو سال اخیر مرمتهایی در آن انجام شده است. آیا کلید اسرار در زیر برج است؟ نمی دانیم.
در آخر باید بگویم آنچه مسلم است این است که
برج قابوس ، بی گمان دماوند معماری تاریخی ایران و یکی از شاهکارهای هنر بشری در جهان است که بیش از هزار سال است که از آن بالا صبورانه به سرزمین ایران می نگرد و در سختیهای گذر زمان خم به ابروی نمی آورد. پس در حفظ و نگهدار و کشف اسرار آن و شناساندنش به جهانیان کوشا باشیم.