آنچه که گفتم مختصری از تمدن ایلام باستان بودکه به روایت تاریخ توسط آشور بانیپال و هجوم اقوام پارسی از صحنه ی روزگار محو شد.اما کار به اینجا ختم نشد و آشور بانیپال های معاصرنیز به گونه ای دیگر در نابودی آثار ایلامی ها نقش داشته اند.
در پی حفریات به اصطلاح باستانشناسی!!! اروپائیان در منطقه ی بین النهرین در سال 1851م توجهشان به ایلام جلب شدودر همان سال ویلیام کنت انگلیسی در منطقه ی شوش برای پیدا کردن اشیا عتیقه دست به حفاری زد.پس از او در سالهای بعد و در دوره ی قاجار –عصرناصری- با توجه به اینکه دولت ایران طبق قراردادنامه ای اجازه ی حفاری در منطقه ی شوش را به فرانسویها داده بود مارسل دیولافوا و همسرش مادام دیولافوا برای در آوردن اشیا عتیقه ی –نه برای تحقیقات باستان شناسی –و برای پر کردن موزه های اروپا از آثار فرهنگی مشرق زمین راهی شوش شدند.آنها به بهانه ی تحقیقات عمدا دست به تخریب شدید آثار فرهنگی شوش زدند و بسیاری از اثار ارزشمند تمدن ایلام و آثار دوره های بعد را از آنجا خارج کرده وراهی فرانسه نمودند .مادام دیولافوا که به قول اعتما د السلطنه ،در کتاب خاطراتش، زنی عالمه و بسیار حراف بود خود در نوشته هایش به این تخریب ها و دزدی های فرهنگی اعتراف می کند وتو ضیح می دهد که وقتی که به یک سر ستون سنگی (احتمالاهخامنشی)بر می خورد و به علت وزن بالایش نمی تواند آنرا جابه جا کند چگونه به جان آن جسم سنگی و بی جان می افتد و آنرا با یک پتک خرد می کند .
پس از آنها در سال 1897 ژاک دمورگان و بعد رولان دومکنم نیززیر چتر تحقیقات کار دیولافواها را ادامه می دهند تا موزه ی لوور پاریس را از آثار فرهنگی ایرانیان پرکنند. تازه ، این همه جنایت فرهنگی جدای از آن دژی است که با آجرهای کتیبه دار بسیار ارزشمند ایلامی که هر کدام از آنها سندی از تاریخ مبهم ایلام است ، توسط فرانسویها ساخته شده است .آنها تعمدا با این کار سعی کردند تا آثار به جا مانده ی ایلامی را نابود کرده وکلاف سردر گم تاریخ ایلام را پیچیده تر کنند.در ادامه ی این ایلام شناسی ها!!! پس از جنگ دوم جهانی رومن گیرشمن معروف نیز دنباله ی کار محققان!!! پیشین فرانسوی را از سر گرفت و در شهر دور اونتاش حفریاتی انجام داد و توانست معبد معروف چغازنبیل را از زیر خاک نمایان کند اما وی نیز پژوهشهای باستان شناسی هدف اصلی او نبود وایشان نیز که اتفاقا یهودی مسلک هم بود در پی اهداف سودجویانه ی خویش ودیگر اروپائیان بود.
این اعمال تخریبی در تمدن ایلام علاوه در آثار فرهنگی ، در نگارش تاریخ آنان نیز همچنان در جریان است. و همانطور که گفته شد چون بیشتر آثار ایلامی تخریب شدند مولفان غربی در مورد ایلامیها بیشتر داستان سرایی می کنند ویا به این بهانه کتمان حقیقت می کنند. آنها که القاب دراز و طویلی چون پرفسور و یا ایلام شناس!!! را نیز یدک می کشند تعداد صفحات مفید کتاب هایشان در مورد ایلام باستان از صد صفحه هم تجاوز نمی کند . مثلا اقای والتر هینتس ایران شناس و ایلام شناس مشهور معاصر که کتابی تحت عنوان دنیای گمشده ایلام را نگارش کرده است برای افزودن حجم کتابش تاریخ ایلام در دوره ی اسلامی را نیز به آن افزوده است.برای من که به غربیها مشکوک و بد بینم پس از خواندن این کتاب این استنباط پیش می آید که وی با کتمان کردن حقیقت عمدا طوری تاریخ و باستان شناسی ایلام را بررسی کرده که آنرا منطقه ای جدا از ایران و دارای تاریخی مستقل وانمود کند.موضوع وقتی مشکوک تر می شود که همسر ایشان خانم هاید ماری کخ که دارای فوق لیسانس ریاضی بود کم کم ایران شناس شود ودرکسوت پرفسوری این رشته ابتدا تالیفی در مورد ایلام کند وبعد در کتاب معروفش یعنی از زبان داریوشاقدام به بررسی ان چند هزار الواحی که به خط و بعضا زبان ایلامی است و در تخت جمشید پیدا شدند بپردازند.تعجب من از اساتید بزرگ داخلی مثلآ آقای استاد ارفعی که بی شک یکی از بزرگترین ایلام شناسان معاصر جهان هستند می باشد که چرا در برابر هجوم نویسندگان خارجی و رکود دانشگاههای کشور و بی مهری مسئولین در این مورد سکوت اختیار کرده اند؟
در پایان این بحث امید دارم که دانشجویان رشته های تاریخ و باستان شناسی و اساتید محترم این رشته ها تاریخ و فرهنگ ما ،به خصوص تاریخ و فرهنگ ایلام ،را از این وضع موجود نجات دهند. پایان